روی دریای نفت
روی دریای نفت
.
کودک خفته،طفل ایران است
روی دریای نفت خوابیده
زان همه نفت و گاز و فیروزه
جز نداری، براو نپاشیده
او شنیده ز :(سهم موروثی)
چون پدر مادر و، چو اجدادش
سال ها برده قوم بیگانه
ثروت و مکنت خدادادش
.
ارث او و تبار او باشد
سرب و مس،آهن و طلا به زمین
لیک جنگ آوران دهند به او
سرب داغ گلوله ها،بامین
.
پدرش با صفوف کارگران
شده ازکارخانه اش تعدیل
گشته زین عدل و قسط بی مزدی
قوت ناچیز سفره اش تعطیل
.
مانده اندوه همسرش که هنوز
اوفتاده به خانه، بیمار است
زن نداند که مرد او دیگر
گشته اخراج عدل و بیکار است
.
نیست انصاف، گر که انسانی
به غم و فقر مبتلا باشد
باهمه نعمت نهان در خاک
زارو بیکار، و بینوا باشد
رضا افضلی،مشهد، بیست و دوم آذر ماه ۱۳۹۷