با پیاز و نان/رضا افضلی

با پیاز ونان

.

صد چو یاسا، الگوی جور است در آیین تان
بوی خون آید ز ریش پر فر و پر چین تان
.
کیست در وجدانتان فرمان کشتن می دهد
چیست اجر مثله و گردن زدن در دین تان
.
گشته قانع با پیاز و نان خشک خود فقیر
تا نگردد آشنا با سفره ی ننگین تان
.
سفره ی قوت شمارا کیست آرد در خفا
کیست آن کو می فرستد،نعمت رنگین تان
.
لقمه ی نان و پنیری هم نمی یابد فقیر
باشد این زآثار ظلم بی حد و سنگین تان
.
اشک خیل کودکان و خون خلق خونجگر
کرده گلگون، مهره ی تسبیح خون آجین تان
.
سر زنید از گردن مرد و زن و پیر و جوان
خوشدل از اجر و ثواب دین مرگ آیین تان
.
مرگ افشانید روی مرد و زن در هر کجا
رد خون ماند به روی معبر از پوتین تان
.
گرکه تیجان عرب بر سر گذارید از چه روی
خود نمایی می کند در زیر، رخت جین تان
.
وجه ملیون ها سلاح مرگ آید از کجا؟
چه کسی تامین کند بمب و سلاح و مین تان
.
موریانه گشته افکار شما در شهر و ده
هر دمی ویرانه ای اید پدید از کین تان
.
شهر را باروت ها تان ناگهان ویران کند
خود خلیفه نام داده، خفته بر بالین تان

رضا افضلی
مشهد بیستم دی ماه ۱۳۹۷

.

هیولاهای هزار دندان/ رضا افضلی


هیولاهای هزار دندان
.

.
دیگر
درندگان متمدن را
به چنگ و دندان
نیازی نیست
که جعیت انبوهی را می درند و همزمان
در چاله های بزرگ
زیر خاک می کنند
بی آنکه چنک و دندانشان خونین شود
گرگهای آدم واری که می توانند
گله گله ی انسان هارا
ازراه دور
در عروسی وعزا
پاره پاره کنند
وارامش را از زندگی مردم جهان بتارانند
.
جانوران قرن نو
هیولاهای هزار دندان اند
که ازدرون بستر
بااشاره انگشت
سرزمینی را ویران می کنند
و
یک استادیوم آدم را
به رگبار می بندند
و تمساح وارگریه سرمی دهند
وبا دریغ ها
عزای عمومی اعلام می کنند
.
کشتار هایشان را در بازی های رایانه ای
تکثیر می کنند
تانسل های اینده را
چون خودشان تربیت کنند
وبذر بیرحمی و خشونت را
در قلب های اطفال بی گناه
می پاشند
.
راحت تر از ماشه
تکمه های نابودی جهان را
زیر انگشتشان دارند
تا انسانیت را به چشم زدنی
از میان بردارند
.
وای....وای...
باید به خدای کدام آیین پناه برد
که مرگبازی را
بزداید
از فرهنگ بازیچه ها
.
باید چه گونه آرزوکنم
که آدمیت
به وجدان فرزندان آدم بازگردد.
.
رضا افضلی
مشهد،پانزدهم دی ماه ۱۳۹۷

بری بچم/رضا افضلی


بِرِي بِچّم/رضا افضلی
به لهجه ی مشهدی برای برادرانم 

/1

بيا بابا كه بَقِي مُندَه كارِت
دِلنگونَه به چُختِ خَنَه تارِت
هنوزُم چِفتِ ديفالِ خَنه ي ما
به آخور مُندَه اسبِ بي سِوارِت
بَقِي= باقی /مُندَه= مانده است/ دِلنگونَه=آویزان است
/ چُختِ خَنَه=سقف خانه= سقف اتاق/ هنوزُم=
هنوز هم/ چِفتِ ديفالِ=کنار دیوار/ خَنه ي ما=خانه مان.

/2

مُرُم صَحرا و تو خورجينَه نونُم
نمي يَه كاري از مو ناتِوونُم
زمين و گُو اَ هَن وِل تو بيابون
خدا سازه كه وَرگِرده جِوونُم
مُرُم= می روم/ نمي يَه=نمی آید/ ناتِوونُم= ناتوانم/
گُو اَهَن=گاو آهن/ وَرگِرده= برگردد

/3

چُغوكِ مينِ خارايَه دلِ مو
غِريب ای ساخ و تِنهايَه دلِ مو
بِرِي بِچَّم دِلُم از غَم سُلاخَه
جِگَر بَندِ زُليخايَه دلِ مو

چُغوكِ=گنجشکِ/ مينِ= میان/ مو=مُ= من/
خارايه= خار هاست/ ای ساخ= این طوری/
بِرِي بِچّم= برای بچه ام= برای فرزندم/
دُِلم از غَم سُلاخه=دلم از غم سوراخ است/
جگر بندِ زليخايه دلِ مو= دل من مانند جگر
زلیخا (پاره پاره) است. 

/4

بِرِي يك كغذِتْ چشمُم به راهه
زغالْدونه دِلُم، از بس سياهه
بيا گُلدِسته ي خوشبويِ نَنَه
كه دادوي مِلوست عینِ ماهه

بِرِي=برای/ يَك كَغَذِتْ=یک نامه ات/
چشمُم= چشم من/ به راهه=به راه است/
زغالْدونه=زغال دان است/ دِلُم=دل من/
از بس سياهه=از بس که سیاه است.
بيا گُلدِسته ي خوشبويِ نَنَه=
بیا ای دسته گل خوشبوی مادر/
دادوي مِلوست=کودک شیر خوار زیبایت
/ عینِ ماهه=مثل ماه است.

/5

زَنِتْ كاكُلْ به سر اُوُرده ورگِرد
به تَلِّتْ يك پسر اُوُرده وَرگِرد
بيا تا ماچ كِني دِستاي خوردوشْ
يِتيمِ بي پدر اُوُرده ورگِرد

زَنِتْ=زن تو/ كاكُلْ به سر= نوزاد پسر/
اُوُرده=آورده است/ به تَلِّتْ= به شکل تو/
وَرگِرد=برگرد/بیا تا ماچ كِني= بیا تا ببوسی
/ دِستاي خوردوشْ=دستان کوچکش را.
يِتيمِ بي پدر= کودکی که از پدر یتیم است/

صف نان/رضا افضلی

صف نان

صبح آدینه، در صفِ نانم
به لب آمد برای نان، جانم

بیم دارم گرسنگی آخر
ببرد صبر و دین و ایمانم

عطرِنان طاقت از دلم برده
گر چه خالی ست جای دندانم

تازه خواهی و کهنه بیزاری
می دهد زحمت فراوانم

پسرم گفت بارها که پدر!
من ازین آمدن پشیمانم

همه تقصیرها به گردن توست
کرده این زندگی به زندانم

چرخِ نان است روز و شب چرخان
من همه عمر در پیِ آنم
رضا افضلی 16/6/86