انتظار / رضا افضلی

انتظار/ در انتظارِ تو بودم، تمام مدّتِ روز نيامدي، امّا ز باد، تا كه درِ خانه ام تكان مي خورد درون سينه، دلِ من ز شوق مي لرزيد. رضا افضلی 1352 12/8/1391http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالبوبلاگم...................................................................................................................

دم نزنیم/  رضا افضلی

دم نزدیم
،

کم و زیاد چو روزی رسید، دم نزدیم
ز نظم حاکم چرخ پلید دم نزدیم
.
به بام عمر گرامی، پرنده بود فزون
بسی پرنده که هر دم پرید، دم نزدیم
.
رسید مسخره وامی و ضامنی، از شوق
چو طفل شاد به تعطیل عید،دم نزدیم
.
هزار وعده ی نو داد آرزو بر ما  
نوید های عبث داد امید،دم نزدیم
.
زمانه داد به ما چیزکی ولی کم کم 
گذشت عمر و نهان شد زدید،دم نزدیم
.
خبر نشد ز رفاهی که قول مان دادند
وگر کسی خبری هم شنید،دم نزدیم
.
به رفع فقر و مذلت چه وعده ها دادند
ولیک، مار تورم گزید، دم نزدیم
.
چه روز و فصل هدرشد،چه سال ها نو شد
چه ماه و سال  به پایان رسید ،دم نزدیم

چه بار های ثقیلی به شانه مان افتاد
به زیر بار اگر قدخمید،دم نزدیم
.
هزار کشته ما فصل چیدنش آمد
چو کس نتیجه ی خرمن ندید،دم نزدیم
.
امید در رمه ی عشق بود و خفته شبان
که گرگ یاس ورا هم درید،دم نزدیم

رضا افضلی 
مشهد هشتم دی ماه ۱۳۹۷