reza afzali:
صافی

.
صافی نهاده اند به راه گلاب ها
تا عطر زان به جای نماند، جز آب ها
،
بر روی شیشه های درخشان نگاه کن
این جا بهار جلوه کند پشت قاب ها
،
وقتی که این کنند به اشک گلاب و گل
دانی چها کنند به خنب شراب ها
،
صافی به راه صوت و تصاویر سد شده
مانده نعیق زاغ و همه منجلاب ها
،
بد فکر ها هلال شقاوت به دستشان
تا سر زنند کاتب و کلک و کتاب ها
،
تا با اشاره ای بشود فکر ها درو
از هر کتاب و ناب ترین فصل و باب ها
،
دریا به دست صافی پنهان شود بخار
پر تر شود به مکر و فریبش سراب ها
،
حاجب کنار پلک خلایق نهاده اند
تاآن که دوست، پا نگذارد به خواب ها
۰
خرمهره تا به قدر جواهر شود گران
بافن تازه رنگ خورد با لعاب ها
،
با نام دین، اسید بپاشند روی زن
تا از چروک و زخم دهندش حجاب ها
،
چندان فریب می دهدت ناصوابکار
تا جلوه گر شود به دروغش صواب ها
،
رضا افضلی
مشهد بیست و ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۷