دربدلگاه زمين / رضا افضلی


دربدلگاه زمين 
...
/
راه آمدم، راه آمدم، راه آمدم، راه
از روی ابرِبرفگون، تا شهر دلخواه
/
ساکن به مغرب، نیمی از فرزندهایم 
نیمی به ایرانِ وطن، همگام و همراه
/
دو دختر آن جا، دو پسر، دایم دراین جا
نیم دلم این جا و نیمش در وطن،.. آه
/
این جا که باشم، بهرِ دختر ها دلم تنگ
آن جا که باشم، از پسر ها هجرِ جانکاه
/
بین برادر ها و خواهر ها همیشه
باشد مسافت روز کامل از هوا راه
/
باهم نمی آید برون خورشید و ماهم
باید ببینم گاه خورشید و گهی ماه
/
من پیش ازین گه می شدم از میهنم دور
اما کنونم دور ازو نزدیک شش ماه
/
بادا وطن جاوید چون کوه دماوند
دارد به هرجا عاشقانی بس هواخواه
/
عشق وطن چرخد چو اکسیژن به خونم 
یادآیدم تاریخ و رزمش گاه و بیگاه
/
تاریخ ایران در فراز و در فرودش
آمیخته با عشق اجدادِ دل آگاه
/
چون «آریو برزن» ورا بسیار سردار
جان داده بهر حفظِ مرزِآن، وطنخواه
/
این سرزمین را کرده ویران دشمن شوم:
اسکندر و ترکان و تازی ها و اشباه
/
قتل پدر، محو پسر ها ، بهر شاهی
خون برادر ریختن در کاخ و خرگاه
/
رستم فتاده با فریب نابرادر
وز کینه اش در «خنجر آجین،نیزه دان» چاه
/
باشد زمین در کار زاد و میر انسان 
فرقی ندارد بی نوا با شاه جمجاه
/
باشد اگر آرش به زور و بُرز و بازو
ورکوه باشد، سازدش چون مشتی ازکاه
/
چون ميوۀ باغ امیدش چیدنی شد
ناگه کند دست ورا از میوه کوتاه
/
چون باد می پيچاندَش در پنجۀ خويش
تا منحرف گرداندش از راهِ دلخواه
/
ساییده گردد در بدلگاه طبیعت
گرجامه اش کرباس باشد يا که ديباه
/
آوازۀ ویرانگری ازکس چو ماند
از بردن نامش جهانی دارد اکراه
/
أن رهنماي کلِّ هستي مانَد و بس
جان جهان، محبوب بی جایِ نهان «گاه» 1

رضا افضلی تورنتو 
بیست و هشتم سپتامبر 2016 هفتم
مهر ماه 1395
1-گاه . (اِ) سریر. تخت آراسته ٔ پادشاهان را. (صحاح الفرس ). تخت پادشاهان . (جهانگیری ) کرسی . (مهذب الاسماء). اورنگ . صندلی . عرش

.
http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی


https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک

https://telegram.me/Reza_afzali_channel
رضا افضلی
شعرها و نوشته ها
..................

صدا آيد زكوچه:«آي خونگير»/به نقل از منظومه (مشهدی های قدیمی)رضا افضلی سال 1377

 

 

صدا آيد زكوچه:«آي خونگير»

به نقل از منظومۀ (مشهدی های قدیمی)رضا افضلی

 

صدا آيد زكوچه :آي خونگير

گريزد از صدا كودك چو نخجير


شود پنهان،كناروگوشة بام

زند قلبش چو مرغِ جسته ازدام


فرارش مي رسد ناگه به پايان

يكي او را كشد با چشم گريان


زند بر پشتِ آن كودك، زني تيغ

كشدكودك به زيرِ دستِ او جيغ


به «شاخ»ِ خود مكد از پشتِ او خون

ز كودك بشنود دشنامِ افزون

 

بريزد تيره خون را روي منقل
كه گردد جذب ِخاكِ توي منقل

 

چو بندد پشت را با پاره اي شال
تكاندطفل، چون مرغي پر و بال

 

پس از پايانِ اشك و آبِ بيني
برقصد فِرفِره چرخان به سيني
 

زچوبِ خوش تراش و زعفراني

براو چرخد نقوشِ ارغواني


زنِ كولي فروشد قيچي و سيخ

گهي «سنگِ ورق»،«روشور» و «گِل بيخ»

 

كُندسوراخْ گوشِ دختران را

گهي هم «بادكش» پشت كمان را


گهي مادر نشيند نزدش آرام

كه گيرد خون اورا هم به فرجام

 

رود از خانه بيرون،كُوليِ پير

صدا آيد دوباره:«آي خونگير»

 
http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all. مطالب فیس بوکم

دختر شعر/رضا افضلی


دختر شعر
....
.
پشت سرت آمده ام باشتاب
دوخته اي چشم به امواج آب
/
بر لبۀ آب دو پای توتر
مثل پری لیک به دستت کتاب
/
ريگ به آب افکني وخيره اي
دروسط دايره ها چون حباب
/
برکه ببيند که در آيينه اش
باد دهد زلف ترا پيچ وتاب 
/
روی تو برده سبق از آینه
موی تو برده رمق از مشک ناب
/
چهر تو در برکۀ شفاف، چون
ماه در افتاده به حوض گلاب
/
همچو کتابي ست ترا زندگي
خوانی و خوانی که بیابی جواب
/
در همۀ باغ وَزَد باد تر
برکه و گیسوی تو مست وخراب
/
روي سرت چرخ زندگاه گاه 
فوج پرنده همه بی اضطراب
/
شاعري و رفته خيالت به اوج
گشته رها روی هوا چون عقاب
/
غرق چنانی که نبینی مرا 
پشت سرت چهرۀ من روی آب
/
مست چنانی که ندانی کِه ای
داده ترا بس که تخیّل شراب
/
بازسحرگاه به رویای من
بودی و ناگاه پریدم زخواب
.
رضا افضلي تورنتو کانادا پنج شنبه اول مهر ماه ١٣٩۵ بیست و دوم سپتامبر ٢٠١۶
http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک

https://telegram.me/Reza_afzali_channel
رضا افضلی
شعرها و نوشته ها
..................

اهل ایران/ شعری از رضا افضلی

هرچند ما نباشیم/ رضا افضلی


هرچند ما نباشیم
به خانواده های افضلی ایران ومقیم کانادا
...
..
روزی خوش است فردا ،هرچند ما نباشیم
با رستخیزگل ها،هرچند ما نباشیم
/
آیندگان به راهند،اخلاف خود گواهند
شادی رسد به دنیا،هرچند ما نباشیم
/
بس جوی و رود شیدا ،با عشق و شوق و غوغا
شور افکند به دریا ،هرچند ما نباشیم
/
امواج در پی موج،قد می کشند تا اوج 
رقصان شوند و پویا،هرچند ما نباشیم
/
هستی کتاب آبا،گنگ است چون معما
رازش شود هویدا ،هرچند ما نباشیم
/
گل های شادمانی، درفصل مهربانی
بی شک شود شکوفا ،هرچند ما نباشیم
/
صلحِ نبوده درکار،روزی شود پدیدار
بهرنشاط دل ها ،هرچند ما نباشیم
/
هر دل چوچشمه گردد، ریگش شمرده گردد
ماهی ش آشکارا،هرچند ما نباشیم
/
امنیت و رهایی، سازد گره گشایی
حتی زکوه خارا ،هرچند ما نباشیم
/
هرکس شود تهمتن،بهر نجات بیژن
از ژرفِ چاه یلدا،هرچند ما نباشیم
/
با هر مرام و کیشی،مردم شوند خویشی
با خنده های پایا،هرچند ما نباشیم
/
باجنگ ،عمر زشت است،با آشتی بهشت است
در هر کجای دنیا ،هرچند ما نباشیم
/
خلق خدا به جایند،دایم روند و آیند
همزاد روز و شب ها ،هرچند ما نباشیم
/
کوه نکویی ما، ماند هماره برجا
هرگز نیفتد از پا ،هرچند ما نباشیم
/
جوشد شراب هستی، با شور وحال و مستی
در جام ها گوارا،هرچند ما نباشیم

رضا افضلي تورنتو/کانادا
سه شنبه بیستم سپتامبر 2016 برابر با30 شهریور1395


http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک

https://telegram.me/Reza_afzali_channel
رضا افضلی
شعرها و نوشته ها
..................