شیرینی تلخ/رضا ااضلی
شیرینی تلخ
به:محمد مهدی حسنی عزیزم
بیماریِ شیرین کند ایّام مرا تلخ
شهد و شکر و شربت هر جام مرا تلخ
.
شیرینی اگر موجب شیرینی کام است
شهدابه شود زهر و کند کام مرا تلخ
.
تلخی دهدم شهد، چو حنظل به نهانگاه
بی وقفه کند هستۀ بادام مرا تلخ
.
شیرین عسل و گلشکر و نقل و نباتم
پیوسته کند شربت گلفام مرا تلخ
.
گر بادۀ تلخی ببرم روی زبانم
شیرین شودو باز کند شام مرا تلخ
.
شیرینی و تلخی که نگنجند به یک جای
باحیله بسازند سر انجام مرا تلخ
.
بس واژۀ شعرم شده شیرین، نگرانم
چون قند کند هر رگ اندام مرا تلخ
.
شیرین غزل من که دهد نُقل به مستان
برمن که رسد تلخ کند کام مرا تلخ
.
شیرینی و تلخی شده همدست که سازد
شیرینی این بادۀ گلفام مرا تلخ
.
از یار اگر بوسه بگیرم زپس جام
با شهدکند بار دگر جام مرا تلخ
.
در سینه ام امّید مگر قند بساید
تا غم نکند راحت و آرام مرا تلخ
رضا افضلی ۱۵/۴/۹۳
+ نوشته شده در بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:38 توسط رضا افضلی
|