استاد محمد قهرمان شاعر بزرگ و ادیب برجسته ی ایران غزل این بنده را که به هنرمند صمیمی آقای سعید شریفی هدیه کرده بودم، جواب گفتند و درصفحات 196-197 کتاب شعر «حاصل عمر» خود به چاپ رساندند.

تاک بی برگ

.

تاک بی برگم، ولی جوش بهاران با من است
روی حرفِ مطرب تر دست باران با من است
.
آسمان خاطرم گر تیره گردد از ملال
ریزش اشکی چو رگبار بهاران با من است
.
در بهاران شیشه را بر طاق نسیان می نهم
بی شراب تلخ، شور باده خواران با من است
.
پای در گل از تن خاکی اگر دورم چه باک
از دل روشن، صفای چشمه ساران بامن است
.
سبزه دست افشان شود هرجا که بی خود بگذرم
نغمة شور آفرین جویباران با من است
.
چون کمر،گردِ عزیزان گشتنم بی وجه نیست
رشتة گلدسته ام، پیوندِ یاران با من است
.
می پرد چشمم به امّید پیامی، عمر هاست
شوق برجا ماندة امّید واران با من است
.
چون کلیدِ فالگوش افتاده ام در زیر پا
خوب یا بد، روی حرفِ رهگذاران با من است
.
در خمار خواب اگر افتم سحر، عیبم مکن
نشئه ی بیداریِ شب زنده داران با من است
.
چو درخت پیر دارم آرزوهای جوان
در زمستان، روح سرسبز بهاران با من است
.
این جواب آن غزل باشد که گوید « افضلی»1
جلوة رنگین کمانِ بعدِ باران با من است

1-دوست شاعر و همکار چندین ساله ام در کتابخانه ی دانشکده ی ادبیات،آقای رضا افضلی

----------------------------------------------------