کجاست آن
.

کجاست آن که نو به نو، خود انقلاب می کند
بسازد و دوباره اش، زبن خراب می کند
.
زمان وجود مرده را، چو کرد در زمین نهان
به سنگ های روز و شب، هی آسیاب می کند
.
زمین مرا، ترا، ورا ، به مشتمال دایمش
خمیر کرده بعد ازان، زخود حساب می کند
.
به معده اش کند زمین، هماره هضم جسم ما
برای ریشه- دانه ها طعام ناب می کند

مدام خاک مرده را، دهد به بیشه و درخت
بدل به در، به پنجره، به مهد و قاب می کند

سفیر ابر و باد او،به باغ و راغ می برد
به کام تشنه ریشه ها، بدل به آب می کند
.
به عمق خاک می رود، به زیر تاک می خزد
به خنب های صف زده، شراب خواب می کند
.
شکفته می کند بسی، عبیر های گل شده
هزار ها قرابه را ،پر ازگلاب می کند
.
رضا افضلی
مشهد، نوزدهم مهر ماه ۱۳۹۷
.