غزل استاد محمدقهرمان و استقبال آن توسط محمود رضاآرمین
غزل استاد محمد قهرمان
در خمار افتاده ام ساقی مرا امداد کن
ابر رحمت چون شدی از تشنه کامان یاد کن
از پس آبادی ما گل اگر گیری در آب
از همه ویران ترم اول مرا آباد کن
سهل در چشمت نماید نام بر کردن به عشق
گر توانی کار را شیرین تر از فرهاد کن
تا گرفتار خودی یک موی تو آزاد نیست
گردن خود را ز طوق بندگی آزاد کن
آسمان را ناله ی زارت نمی آرد به رحم
کس نمی گوید که در گوش کران فریاد کن
تا شوی آسوده در دنیا شعار خویش را
هرچه پیش آید خوش آید هرچه بادا باد کن
ای گل رعنا ز رنگ زرد تو غمگین شدم
پشت و رو کن جامه ات را خاطرم را شاد کن
می سپارم جاده ی عصیان خدایا سالهاست
روسیاهی را به راه بندگی ارشاد کن
این جواب جاهل مستی که یک شب خوانده بود
" رنگ زردم را ببین برگ خزان را یاد کن "
۳/ ۶/ ۸۲
محمد قهرمان
استقبال محمود رضا آرمین(سهی سیستانی) ازغزل استاد محمد قهرمان
از فراموشان کویت، گاه گاهی یاد کن
در حصار غم، دل ناشاد ما را شاد كن
در غريبستان عالم رفته ام از يادها
هر كجا د يدي غريبي را ز من هم ياد كن
اين شكسته بال و پر را از سر آزادگي
لحظه اي بنواز و از كنج قفس آزاد كن
از ديار ما بر افتاده است راه و رسم مهر
مهرباني را ز نو، اي مهربان بنياد كن
كودك دل را به شاگردي سپردم نزد تو
در طريق عاشقي او را چو خود استاد كن
تا که جغد غم برین ویرانه ننشیند به سوک
خانه ی دل را به خشت آرزو آباد کن
دادخواهی تا شود پیدا درین غربت سرا
روز و شب فریاد از بیداد استبداد کن
از دل بهمن نمی روید بهار خرمی
عرصه ی امید خود را پهنه ی خرداد کن
ناله ات تا محو گردد زیر شلاق سکوت
نام ایران را به درد ای آشنا فریاد کن
تا رهایی نیست گامی بیش پیش روی ما
عزم خود را جزم دار و پنجه از فولاد کن
در جواب قهرمان این بیت ها گفتم " سَهی "
آن که گفت اینگونه دل را سوی جان ارشاد کن
" تا شوی آسوده در دنیا ، شعار خویش را
هرچه پیش آید خوش آید، هرچه بادا باد کن "
محمود رضا آرمین(سهی سیستانی)
۴ / 6/ 82
به نقل از وبلاگ هامون