تصویرگریِ نادر نادرپور
تصویرگریِ نادر نادرپور
رضاافضلی
ضعفِ تالیف موجود در برخی از اشعار نیما باعث شدکه پاره ای ازشاعران، از طریق شعرِ توللی و اخوان با شعر نو آشنایی پیدا کنند و بعد ازآن به شعر نیما برسند.
یکی ازشاعران توانای تصویرپردازکه از توللی پیروی کرد و به حق موفّق شد نادرنادرپور است و دیگرکسی غیراز او نتوانست تا این حد در دنباله روی از توللی، به پیروزی دست یابد.
نادرپور را مثل شاعرانی چون توللی،خانلری،گلچین گیلانی و هوشنگ ابتهاج به خاطرافراط نکردن در نوآوری و قانع شدن به قالب چهارپاره «محافظه کار» لقب می دهند.(10/600)
ازآنجا که نادرپور در تصویرگری ید طولایی دارد و اشعاراو چندان دارای ابهام وتعقید نیست، تصاویر او را اغلب شعرخوانان در می یابند:
نادرپور در شعرهایش تصویر را به خاطر تصویر به کار می برد و عیب او این است که در برج عاج خویش می نشیند و اندوه و درد مردم را از یاد می برد.فروغ فرخ زاد از این رو می گوید:« او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من می خورد.»(14/35)
نادرپوردرمقدمۀکتاب« از آسمان تا ریسمان » دربارة تصویر در شعر امروز سخن می گوید و آن را از عناصر اصلی شعر خود می داند. او اضافه می کند که ادعا ندارد که تصویر، حکمران شعر جهان است و می افزاید که:« هرگز تصویر را فقط برای تصویر به کار نمی برم زیرا این عنصر هم مانند کلمه، وسیله ای برای ایجاد تفاهم است »(18/چهار)
او درادامة سخنان خود به جایی می رسد که می گوید:« امروز تصویری که من در شعر خود به کار می برم نه تنها« یک بعدی » نیست بلکه ابعادگوناگون دارد و بیش از پیش برخوردگاه چند معنی است. »(18/پنج)
نادرپور در دنبالۀ سخنِ خود باز هم به تعهّد در شعر می پردازد و می گوید: « اگر منظور از تعهّد، پرداختن به مسایل زودگذر سیاسی و حوادث روزانۀ اجتماعی باشد، ناچار با رسالت شعر-که درهم شکستن دیوارهای زمان و دست یافتن به جاودانگی- است مغایرت دارد. اما اگر غرض از«تعهّد» توجه به مواضع تاریخی و فضایل اساسی انسان است، به اعتقاد من شعر اصیل فارسی همیشه متعهّد بوده است و خواهد بود.(18 /هفت) . نادرپور به عنوان نمونه فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی را نام می برد.
گفتیم که این شاعر،تصویرگری توانا است و می دانیم که برای تاثیرگذاری و برانگیختن عواطف و هیجان در مخاطب ابزاری موثرتر از «تصویر» وجود ندارد. ولی آنها که به پوشالی بودن تصاویر نادرپور اشاره می کنند بدین خاطر است که «شعر نو» شکلی زیبا و محتوایی پویا دارد، و در آخرین تحلیل«شعر محتوا » ست.(5/108)
اما باید توجه داشت که تصویر هدف نیست بلکه وسیله است. و دریغا که نادرپور از این وسیلۀ به غایت زیبا برای هدفی والا، بهره جویی نمی کند و خود در مقدمۀ کتاب « از آسمان تا ریسمان » می نویسد که شعر،تعهّد نمی خواهد و تنها داستان های بلند و کوتاه و نمایشی است که طبق گفتۀ« سارتر» باید متعهّد باشد. (18/هفت)
به هرحال، با آنکه اکثر ناقدان دربارۀ لزوم تعهّد در شعر سخن می گویند، تصاویر شعری نادرپور بیشتر، طرفدارانِ « هنر برای هنر» را راضی می کند و از طرفی دیگر هم «شکل گرایان با عمده کردن فرم ادبی، ارزش و اهمّیت محتوای هنری و فرهنگی شعر نو را مستقیم یا غیر مستقیم، آشکارا یا نهانی انکار می نمایند. توطعۀ سکوت دربارۀ محتوای اشعار نیما و کشاندن بحث های ادبی به محدودۀ شکل و قالب، و در محاصره گرفتن شعر نو از این راه، از ترفندهای موفّق شکل گرایان در نیم سدۀ اخیر بوده است».(5/108)
با همۀ اینها دربارۀ تصاویر اشعار نادرپور نوشته اند:« تصاویر نادرپور گاهی به مشتی کاه می ماند که انسان آن را به سوی هوا پرتاب کرده باشد و بادی فرارسد و هر تکّه از کاه را به گوشه ای ببرد، در پشت سر تصاویرِ بعضی از شعرها، انسانی بزرگ و اندیشمند به چشم نمی خورد»(2/382). به هرتقدیر، در این جا بر اساس موضوع نوشتار، تصاویرِ او از جنبۀ جمالشناسی بررسی شده و تنها تاسّف ما از بی جهت بودن اکثر تصاویر نادرپور باقی مانده است. همانطور که اشاره شد از نظر زیبا شناسی تصویرهای شعری نادرپور اغلبِ ذوق های شعر خوانان را راضی می کند.
نادرپور را درنوآوری«محافظه کار»)10/600) یا «محافظه گر»(17/249) و از نظر سبکی به ویژه در فاصلۀ سال های 1332 تا 1339 «رمانتیک» خوانده اند (9/73) در کارهای اولیّۀ نادرپور مثل کتابهای «چشم ها و دستها» و« دختر جام» تصاویر شعری او نشان می دهد که هنوز جهانِ مخصوصِ خود را نیافته است و در تصاویر او هیچ گونه بینش خاصی در مورد جهانِ اشیاء ارائه نمی شود» (2/371)
این شاعر با زبان فرانسوی آشنایی دارد و از این رو شاعرانی چون « نروال» و «بودلر» فرانسوی بر روی برخی از اشعارِ نخستین او تاثیر گذاشته اند. (7/103) نادرپور شاعری کتاب خوانده است و ازاین روی گاهی در نثرش نیز تاثیردیگران مشاهده می شود. او می نویسد:« اگر سرشت هرکس، سرنوشت او باشد، شعر من سرنوشت من است». (23/10) نزار قبانی شاعر عرب هم گفته است:« الشعرُ قَدَری» (15/16). شاید هر دو شاعر سخن خود را از جایی دیگر گرفته باشند.
نادرپور شعرش را آیینة زلال خوانده است و این تعریف از آن عین القضات است. آن جا که می گوید« جوانمردا این شعرها را چون آیینه دان » (13/ج1/216).
درشعر نادرپورمجازهای بسیار یافت می شود. بیشتر مجازهای عقلی او، اِسناد فعل هایی است به اشیاء حسی و کمتر به مقولات عقلی:
باد عابر در سیاهی سوت می زد (2/81)
تشبیهات حسی به حسی هم با توجه به توضیح بالا در شعر او فراوان است و هر چه از شعرهای نخستینِ خود دورتر می شود تشبیهات او اوج بیشتری می یابد. بیشترِتصاویرِشعرهای او تازه است مگر آن شعرهایی که از شاعران رومانتیک فرانسه گرفته است و یا تصاویری مانند تشبیه پنجۀ برگ به پنجۀ دستی بریده که در شعر قدما مثل صائب سابقه دارد.(16/ذیل پنجه تاک)
در عین حال نادرپور از تشبیهات عقلی به حسی هم استفاده می کند ولی این نوع تصویر به نسبت حسّیات او اندک است. او تشبیهات حسی به عقلی هم دارد و تشبیهی که هر دو سوی آن عقلی باشد درآثارش دیده می شود.
در تشبیه وهمی از عناصری مثل سیمرغ و دیو، سود می جوید و در تشبیهات خیالی تصاویری مثل گلخانۀ خیال را می آورد که یادآور گلخانۀ فکر سهراب سپهری است. در شعر نادرپور اضافات تشبیهی از ابداعات شاعری طرفه کار حکایت می کند و در عین حال تصاویر با سابقه در میان آنها دیده می شود. مثلا اضافۀ تشبیهی« مرغ وحشی دل» یادآور بیت مشهور زیر است:
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی / ز بامی که برخاست مشکل نشیند (12/29)
در اشعار این« تصویرگربزرگ» تشبیهات مرسل و موکد هم یافت می شود و با آنکه بیشتر، شاعری تشبیه گراست استعارات فراوانی در آثارش مشهود است و از انواع استعاره بهره می برد.تشخیص هم شعر او را جاندار می کند و اشیاء را روح می بخشد، بدان گونه که زمین تن پر آبله اش را به ناخن بارانها می خارد.(24/151)
اضافه های استعاری در شعر او فراوان است و این فراوانی در دفتر شعرهای آغازینش چندان به چشم نمی خورد. کنایات در شعر او کمتر سنتی و بیشتر تازه اند.
غالب تصاویر شعر نادرپور از آن خود اوست وبه گفتة مهدی اخوان ثالث، نادر پور« به خوبی توانسته است خود را از تکرار و ابتذال که دشمن ترین دشمنان هنر است، دور نگه دارد و همیشه از سرزمینی که خود بدانجا رفته است، برای ما خبر بیاورد». (19/250) با توجه به توضیحات اخیر، اینک به جزئیات بیشتری از تصویرگری نادر نادرپور می پردازیم.
مجاز در شعر نادر نادرپور
درشعرنادرپور مجاز بسیار است اما نه به اندازه ای که در شعر سهراب سپهری، وجوددارد. بیشتر مجازهای عقلی نادرپوراِسناد چیزهایی است به اشیاء حسی و کمتر به چیزهای عقلی. در صورتی که سهراب سپهری افعال را به عقلیات نسبت می دهد. نادرپور در این شعرفعل های شکفتن و ریختن را به بوسه نسبت داده است:
زانجا که بوسه های تو آن شب شکفت و ریخت
امروز شاخه های کهن سرکشیده اند (22/81)
اِسناد گریختن به یاد و نسیم و پژمردن به خنده:
چون برگ مرده ای که در افتد به پای باد
یاد تو با نسیم سبک خیز شب گریخت
وان خنده ای که بر لب تو نقش بسته بود
پژمرد و در سیاهی شب چون شکوفه ریخت (22/82)
نسبت دادن نجواگری به درختان و باد مجاز عقلی است و در عین حال تشخیص:
درختانند با بادی به نجوا
سر از مستی به گوش هم نهاده
کنار جاده ها مسکن گزیده
سیه پوشان چو دزدان پیاده (20/28)
اِسناد جوان بودن به کوچه هم از مقولة همین نوع مجاز است:
هنوز کوچه جوان بود:/ هنوز در تن او شهوتِ بهار، روان بود (18/56)
اِسنادِ خاموشی به ستاره، مجازی و نسبتِ روشنی به دریچه با علاقۀ مجاورت حقیقی است:
ستاره ها همگی خاموش/ دریچه ها همه روشن بود (24/153)
اِسناد فعل بوییدن که خاص انسان و حیوانات دیگر است به نسیم:
وقتی که نسیم شورِ دریاها/ کف های سفید آب را بویید (24/115)
اِسناد سوت زدن به بادکه قبلا هم آوردیم:
باد عابر در سیاهی سوت می زد (21/81)
نسبت دادن عمل خندیدن به چشمه:
چشمه می خندید و ذرّات ستاره/ در دهانش همچو پولکهای ماهی (همان)
اِسناد دهان باز کردن و لقمه در گلو فرو بردن به گور:
این گورهای نو که دهان باز کرده اند
تا لقمه های گمشده را در گلو برند (21/152)
اسناد دو فعل آمدن و آراستن به برف:
برف آمد و بزم روز را آراست
شب را ز فروغ شیرفام آکند (25/130)
سخن گفتن چراغ:
چراغ می گوید:
که در سیاهی دهلیز انتظار، کسی نیست (25/162)
اِسناد سرگشتگی به توپ سفید ماه:
توپ سفید ماه، میان دو دست کوه/ سرگشته مانده بود.(25/143)
تشبیهات حسی به حسی در شعر نادرپور
در شعرهای نادرپور تشبیهات محسوس به محسوس فراوانی وجود دارد که به ذکر چند نمونه از آنها بسنده می شود. شاعر، شب را چون کودکی می بیند که از بطنِ روشنی متولد می شود:
و شب چو کودکی از بطن روشنی می زاد(25/91)
شاعر، در شعر دیگری میوه های تازه را به پرندگان کوچک و قطره های شبنم را به ستارگان روشن تشبیه می کند. که هر دو سوی تشبیه او مقید حسی اند: درخت می گوید:
میوه های تازه ام پرنده های کوچکند
قطره های شبنمم ستارگان روشنند (25/106)
نادرپور،در تشبیهات زیر، یک بار حباب ها را به قارچ ها مانند کرده است و بار دیگر چترها را:
چو قارچ های سپید از جوی
حباب ها همه پیدا شد
چو قارچ های سیه در کوی
هزار چتر سیه وا شد.(24/153)
نادرپور او( یعنی معشوقش) را به ماری مست در بوی بهار مانند کرده است
او چو ماری مست در بوی بهار
در میان سبزه ها خوابیده بود(24/90)
ملاحظه می شود که تشبیه بالا، مشبهی مفرد حسی و مشبه بهی مقید حسی دارد. از این گونه تشبیهات در شعر نادرپور بسیار است و مجال ذکر نمونه های بیشتری نیست.
یکی از هنرمندی های نادرپور، آوردن تشبیهات مرکب به مرکب است که در آن با قرینه سازی، اشیاء را در مقابل هم قرار می دهد:
باد در مقابل مادر، گیسوی سیاه در برابر برگهای زرد، گیسوی سیاه دختر در مقابل برگهای سبز، و جدا کردن در مقابل تکاندن:
باد، همچو مادری که از میان گیسوی سیاه دخترش
تار چندگانۀ سپید را جدا کند،
برگهای زرد را
از میان برگهای سبز من تکانده است (25/106)
مشبه عقلی ومشبه به حسی در شعر نادر نادرپور
شعر نادرپور، با آنکه از تشبیهات حسی لبریز است، از تشبیه عقلی به حسی هم چندان بی بهره نیست:
و بازگشت هزاران غم گریخته را
چو گلّه های گریزان سارهای سیاه
زلابلای ستونها نگاه می کردم(25/90)
ملاحظه می شود که شاعر در این تصویر « هزاران غم »را که مشبه عقلی است به گلّه های گریزان سارهای سیاه تشبیه کرده است.نادرپور در جای دیگری شعری را که هنوز در دل دارد و تولد نیافته است به آتش تشبیه می کند و پیدا است، شعری که هنوز درضمیرِشاعر به صورتی مبهم قراردارد نمی تواند حسی باشد و باید آن را مشبه عقلی به حساب آورد.
شعری است در دلم
شعری که لفظ نیست، هوس نیست، ناله نیست
شعری که آتش است.(22/19)
در این شعر هم « راز» که مشبهی عقلی است به « سیاهیِ وهم آفرین شب » مانند شده است:
رازی است چون سیاهی وهم آفرین شب
نازی است چون شکوفۀ نیلوفرین صبح(21/129)
در مصراع دوم نیز « ناز »مشبه عقلی و « شکوفۀ نیلوفرین صبح» مشبه به مقید حسی به شمار می آید.
مشبه حسی و مشبه به عقلی در شعر نادر نادرپور
« پیر مرد » در این تصویرِ شعر نادرپور به روح چل سالگی شاعر تشبیه شده است:
پیر مردی که در آن سوی درختان خزان دیده قدم می زد
روحِ چل سالگی من بود(18/9)
واقعا وجه شبهی که شاعر برای این تشبیه مجمل خود در نظر دارد چیست؟ آیا همۀ کسانی که این شعر را می خوانند وجه شبه را به همان گونه می پندارند که شاعر پنداشته است؟ نوشته اند در تشبیهات حسی به عقلی اغراق بیشتر است، زیرا که « اصولا» اخفی از حسی است و به منزلۀ اقوی تلقی می کنند» (11/67)
و از این روی وجود اغراق، تصویر را مه آلود کرده است و هر کس از پشت مه شکلی را می بیند که با اشکال دیده شده توسط دیگران تفاوت دارد.
تشبیه وهمی در شعر نادر نادرپور
در این شعر مشبه خود شاعر و مشبه به سیمرغ است:
سیمرغِ قلّه های کبودم که آفتاب
هر بامداد، بوسه نشاند به بال من(23/29)
می بینیم که تشبیه موجود در شعر ذکر شده از نوع تشبیهات وهمی است زیرا که سیمرغ وجود خارجی ندارد.
نادر نادرپور در شعری موسوم به«دیو»می گوید:
در دل ظلمت شب، دیوی است
که به من بسته نگاهش را
بینم از چاک لب سرخش
برق دندان سیاهش را (24/161)
که ظاهراً دل ظلمت شب به دیو مانند شده و تشبیه به کار برده شده وهمی است.
تشبیه خیالی در شعر نادر نادرپور
در شعر زیر« اجاق معجزه » تشبیه خیالی است زیرا غیر موجود است امّا به صورت جداجدا « اجاق» و« معجزه» ( در روایات مذهبی و دینی ) موجودند.
در من اجاق معجزۀ روز، روشن است(25/16)
« نقشِ هوس» تشبیه خیالی دیگر است:
تا در نگین چشم تو « نقش هوس » نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام(24/159)
« بوته های عشق » هم خیالی محسوب می شود،
برگور روزهای سیه، بوته های عشق
پژمرد و غنچه های امید گذشته مرد (21/179)
« گلخانۀ خیال »:
باران اشک من
گلخانۀ خیال خزان دیدۀ مرا
در برگرفته بود چو دیواری از بلور(25/56)
اضافۀ تشبیهی در شعر نادر نادرپور
اضافه های تشبیهی در شعر نادرپور نشان می دهد که او در ابداع این گونه از تصاویر شعری نیز شاعری طرفه کار است:
پیکرتراش پیرم و با تیشۀ خیال
یک شب ترازِ مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام (24/159)
در شعر بالا اضافه های تشبیهی « تیشۀ خیال» و « مرمر شعر» و « نگین چشم » و « نقش هوس » تازگی دارند. نادرپور که برخوردار از نگاهی تیز بین و خیالی دور پرواز است تصاویری چون اضافاتِ تشبیهی بالا،کم ندارد وغالباً ترکیبات تشبیهی اش ابداع خود او به نظر می رسد:
ای آشنای من
برخیز و با بهار سفر کرده باز گرد
تا چون به شوق دیدن من بال و پر زنند
بر شاخۀ لبان تو، مرغان بوسه ها (24/67)
در تصویر بالا « شاخۀ لبان » و « مرغانِ بوسه ها » دو اضافه تشبیهی بدیع و تازه اند. در شعر زیر « تار سکوت » اضافۀ تشبیهی زیبایی است که مانند کردن آن به نخی بی صدا گسیخته زیباترش کرده است:
آنکه صدای لغزش پایی به روی فرش
تار سکوت را چو نخی بی صدا گسیخت(23/62)
در شعر نادرپور اضافات تشبیهی فراوان به چشم می خورد که افزون بر آن چه گذشت تعدادی دیگر از آنها را نقل می کنیم:
«قاب پنجره»: از پشت قاب پنجره، برق تلنگری
بر شیشۀ کبود ترک خورده نقش بست (همان)
« حصار هستی »: حصار هستی ام از هول نیستی پر بود (25/90)
« هوار حسرت ایام »: هوار حسرت ایام بر سرم می ریخت (همان)
« دهان پنجره » و « رحم تنگ تیرگی »:
دهان پنجره از مژده سحر پر بود/ سپیده از رحم تنگ تیرگی می زاد (25/92)
« گنبد طلایی غروب »: زیر گنبد طلایی غروب/ دستها به سوی آسمان گشاده ام (25/105)
« کف بین پیر باد »: کف بین پیر باد در آمد ز راه دور/ پیچیده شال زرد خزان را به گرد خویش (23/110)
« کندوی آفتاب » و « زنبور های نور » و « سبزه های لگد کوبِ آسمان » و « گلبرگ های سرخ شفق »:
کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود
زنبورهای نور ز گردش گریخته
در پشت سبزه های لگد کوب آسمان
گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته (23/109)
« عنکبوت درشت شکستگی » و « الماس چشمها »:
بر شیشه عنکبوت شکستگی/ تاری تنیده بود/ الماس چشمهای تو بر شیشه خط کشید (23/81)
« می غرور »: مست از می غروری و دور ازغم منی (24/160)
اضافۀ تشبیهی« می غرور » نسبت به سایر ترکیبات اضافی تشبیهی تازه در شعر نادرپور « فرسوده » است.
اضافۀ « می آفتاب » هم در این شعر نادر استعمال شده است:
در خم بیفشریم می آفتاب را (24/65)
« چینی شب »در این تصویر بدیع :
چینی شب می درخشید از لعاب نیلی مهتاب
« مرغان باد » و « کشتزار های خزان دیده افق » در این چهار پاره:
در کشتزارهای خزان دیدۀ افق
هان ای خدا شبان سیه را فرو فرست
تا از مزار گمشدگانت خبر دهند
مرغان باد را همه شب سو به سو فرست (21/149)
« بذرکشتگان » « چشم هرزۀ ابرهای سرخ » و « باران خون » و «باران کینه »در این شعر:
تا بذرِکشتگان زمین بارور شود
تا خوشه های تلخ بروید ز سینه ها
باید ز چشم هرزۀ این ابرهای سرخ
باران خون ببارد و باران کینه ها (21/150)
« گلخانۀ شفق »، استخر بلورین افق ، باغ آسمان، حولۀ سپید ابر، چتر سیاه ابر، فوارۀ کشیدۀ اندام، گوگرد برگ ها، باروت شاخه ها، ناخن کبود ابر، حباب حبۀ انگور، گاری شکستۀ خورشید تعدادی دیگر از اضافات تشبیهی این شاعرند و پرداختن به نمونه های بیشتر این گونه تصاویر شعری نادرپور مجال را برای بحث های دیگر تنگ خواهد کرد.
چند نمونه از تشبیه مرسل در شعر نادر نادرپور
1- بدنش از خزه پوشیده همچو سنگی به لب مرداب (24/162)
2- شب چون گلی سیاه پر افشانده در فضا (23/65)
3- آنجا که ماه می شکند در دهان موج
چون قرص آتشی که درآب افکند شرار (21/ 143 )
4- زلفش چو دود مشکی شبها، سیاه بود (22/ 4 )
چند نمونه از تشبیه موکد در شعر نادر نادرپور:
1- عقاب پیر نگون بخت آفتابم من (23/131)
2- تار پر از ناله ام، به زخم مکوبم/ رنجه مدارم از این شکنجه، خدا را (24/74)
3- چشمهایش چشمهای گربه ای در آفتاب صبح
پنجه های بسته اش: انجیرهای کوچک شیرین (25/134)
4- چشم تو آن دریچۀ روشن بود / کز آن رهی به زندگی ام دادند.(22/35 )
چند نمونه از تشبیه مضمر در شعر نادر نادرپور
در این تصویر به صورت پنهانی « ابر» به « بالین » و « نور » به « لعاب » و «آفاق » به « ظرف سفالین » مانند شده است:
به زیر ابر مسین خورشید
سر از ملال به بالین داشت
ز نور مفرغیش آفاق
لعاب ظرف سفالین داشت (24/ 153 )
و در این شعر، شاعر به سپیدی صبح و شیر نظر داشته است:
وَ زَنِ دهقان با دست حنا بسته،
صبح را از سرِ پستان ورم کرده گاوانش می دوشید
استعاره در شعر نادر نادرپور
در آغازِ شعر زیر، تشبیه وجود دارد ولی، در مصراع دوم و سوم استعاره مصرحه از شهد انگور ملاحظه می شود:
کجا شهد است این آبی که در هر دانۀ شیرین انگور است؟
کجا شهد است؟ این خون است
خون باغبانِ پیر رنجور است (24/104)
مشعل گداخته، می تواند استعارۀ مصرحه یا محققه از خورشید ویا زرد فامی پاییز باشد:
بامشعلِ گداخته، پاییز در رسید(25/94)
در این تصویر، استعاره از نوع مکنیه می تواند به شمارآید:
تیرگی افتاد روی موی درختان (25/119)
« شب برفی »در شعر زیر، استعارۀ تحقیقیه از مویِ سرِ مردی پیر است:
دیگر او پیر است / دیگر امروز، در ابریشم پوسیدۀ موهای سپید او / تارِ تنهایِ سیاهی نتواند یافت/ آفتاب این جا، جز بر شب برفی نتواند تافت. (18/11)
تشخیص در شعر نادر نادرپور
در شعر نادرپور، هر چیزی می تواند آدم وار و جاندار حرکت کند. درخت کاج سلام می گوید و نسیم دستش را به گردن آن « می آویزد » و تصاویر، درون آینه نعره می کشند و ستارگان با چشمانِ تَر دامانِ باد را به تضرع می گیرند.سپیداران، بی آنکه خود را خم کنند، پاهایشان را در جوی می شویندو روز جان می دهد. چشمانِ خورشید را روشنی می زند و درخت از درد می نالد و به گوش شاعر، حدیث تیره بختان را می خواند.
به عنوان مثال این استعارۀ مکنیه ( تشخیص ) را بخوانیم:
وان تک درخت پیر که می لرزد از هراس (21/131)
و به این تصویر بنگریم که چگونه در آن، زمین زنده و آدموار، تنِ پر آبله اش را می خاراند:
زمین به ناخن بارانها/تن پر آبله می خارید (24/153)
آوردن تمامی موارد «پرسونیفیکاسیون» های موجود در شعر نادرپور مقاله ای جداگانه می طلبد.
اضافۀ استعاری در شعر نادر نادرپور
بس شامها ستاره شمردم به نور ماه
تا اخترِ رمیدۀ بختم وفا کند (22/58)
در شعر نادرپور، اضافۀ استعاری فراوان است و به علت تنگی مجال، به نشان دادنِ نمونه هایی مختصر بسنده می شود.برخی از اضافه های استعاری در شعر او عبارت اند از: چشم بخت، نغمۀ نشاط ،زلف بید ، لبان آفتاب ، نگاه آسمان، کام بلا ، پلک شکوفه ها، چشم آفتاب ، لای لای نرم جوی، لالایی نسیم ،خندۀ ستاره ها و چشم آرزو .
با بررسی اشعار نادرپور،ملاحظه می شود که شاعر در اشعار اولیه اش نسبت به شعرهای بعدی، چندان عنایتی به اضافه های استعاری نشان نمی دهد و هر چه از کارهای آغازین خود فاصله می گیرد، به حجم اضافات استعاری در شعرش افزوده می شود.
کنایه در شعر نادر نادرپور
حلقه بر در زدن و کوفتن: کنایه از طلب فتح باب کردن
لختی از شیشه دیدم درون را
خواستم حلقه بر در بکوبم(21/155)
چار ستون= چهار ستون بدن: اسکلت بندی، استخوان بندی
بر سر این صخرۀ شکستۀ تقدیر
چار ستونم به چار میخ بلا دوخت (24/121)
عنکبوتِ زرد: کنایه از خورشید که در خود شعر هم توضیح داده شده است. مقایسه شود با عنکبوت زرّین تار: آفتاب به اعتبار خطوط شعاعی
این عنکبوت زرد، که خورشید نام او است
دیگر میان زاویۀ برگهای تو
تاری ز روزهای طلایی نمی تند. (25/8)
کوره راه: راهی باریک و پر پیچ و خم و غیر معروف
کوره راهی که خط انداخته بر پشت کویر
جلد ماری است که خالی شده از خنجر خویش (25/53)
« سرای مرگ » که ظاهراً کنایه از لحظۀ مردن یا گور است.
هر روز، شامگاه
با گاریِ شکستۀ خورشید می رود
از کوچه های عمر به سوی سرای مرگ (25/12)
مگس پر نمی زند: نظیر پرنده پر نمی زند جایی خلوت و خاموش است.
در آن اجاق کهن، آتشی نمی سوزد / در آن اتاق تهی پر
نمی زند مگسی (25/12)
کلاف سر در گم: موضوع پیچیده، معما
و من کلاف سر در گم جهان بودم (19/224)
سوسک های فلزین: کنایه از اتومبیل ها
انواع سوسکهای فلزین بر این نوار
همواره از دو سوی روانند.( 19/238)
جامد مذاب: کنایه از خورشید که تصویری پارادوکسی نیز هست.
ای جامد مذاب/ ای شکل ناپذیرتر از آتش (18/69)
ساعت طلایی: خورشید
عبور عقربه ای، ساعت طلایی را
در آسمان، به دو قسمت کرد (18/59)
زردۀ تخم خام: کنایه از خورشید صبح
تمام زندگی صبحگاه من این است:... و پس از ستایش نور/ سپیده دم را در زردۀ تخم خام زدن. (18/76)
مولف فرهنگ جهانگیری نیز،« بیضۀ مرغ » و « بیضه آتشین » را کنایه از آفتاب دانسته است.
یادآور می شود که « سپیده دم را در زرده تخم خام زدن » می تواند به معنی آمیختن شیر با زردۀ تخم مرغ هم باشد.
کتاب نامه:
1-انزابی نژاد،رضا(با منصور ثروت): فرهنگ معاصر،تهران، امیرکبیر،1366.
2-براهنی، رضا:طلا در مس. تهران، زمان، چاپ سوم،1358.
3-برهان، محمدبن خلف: برهان قاطع. تهران، امیرکبیر، 1361.
4-پادشاه،محمد: ( متخلص به شاد): فرهنگ آنندراج. زیر نظر دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران، خیام، 1335.
5-ترابی، علی اکبر: جامعه شناسی و ادبیات – شعر نو هنری در پیوند تکامل اجتماع، تبریز، نوبل 1370.
6-ثروت، منصور: فرهنگ کنایات. تهران، امیرکبیر،1364.
7-دست غیب، عبدالعلی: سایه روشن شعرنو فارسی.تهران، انتشارات فرهنگ،1348.
8-رحیمی، مصطفی (زیر نظر): زمان. ویژه هنرشاعری،کتاب دوم،تهران، زمان، (بی تا). سیروس طاهباز، تهران چاپ افست رشدیه، (1335).
9-شفیعی کدکنی، محمدرضا: ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران، توس، 1359.
10-شمس لنگرودی،محمد: تاریخ تحلیلی شعر نو (ج1) تهران،مرکز 1370.
11-شمیسا،سیروس: بیان. تهران، فردوس و مجید، 1370.
12-طبیب اصفهانی: دیوان طبیب اصفهانی.به ضمیمۀ رساله ای در شرح حال
و زمان شاعر به قلم کیوان سمیعی، نگارش و تصحیح از( کی فر) تهران، 1347.
13عین القضات همدانی: نامه های عین القضات همدانی به اهتمام علینقی منزوی و عفیف عسیران،تهران بنیاد فرهنگ ایران، 1362.
14-فرخ زاد، فروغ: حرفهایی با فروغ فرخ زاد. دفترهای زمانه(زیر نظر) سیروس طاهباز،تهران چاپ افست رشدیه،(1335).
15- قبانی، نزار: قصتی مع الشعر، سیره ذاتیه، الطبعه السادسه، بیروت، منشورات نزار قبانی، 1982.
16-گلچین معانی، احمد: فرهنگ اشعار صائب (ج2) تهران موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،.1363
17-نوری علاء، اسماعیل: اسباب و صور در شعر ایران. تهران بامداد 1348.
18-نادرپور، نادر: از آسمان تا ریسمان. تهران، مروارید 1356.
19-نادرپور، نادر: اشعار برگزیده، (1326-1356).چاپ پنجم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1358.
20-نادرپور، نادر: چشم ها و دستها. تهران، نیل ،چاپ دوم، 1335.
21-نادرپور، نادر: چشم ها و دستها. تهران، مروارید، 1348.
22-نادرپور، نادر: دختر جام. تهران، نیل، 1333.
23-نادرپور، نادر: سرمۀ خورشید، تهران مروارید چاپ چهارم 1356.
24-نادرپور، نادر: شعر انگور. تهران، مروارید، چاپ چهارم،1356.
25-نادرپور، نادر: گیاه و سنگ نه، آتش.تهران، مروارید، 1356.
برای نخستین بار،
مقاله بالا درصفحات( 149-170 ) کتاب کهن دیارا به اهتمام وحید عیدگاه طر قبه ای به چاپ رسیده است.