خانه هاي چوبين
به پسران عزیزم و خانواده های نازنینشان در تورنتو
...
..
نورث يورک و خانه هاي باصفاي باز در
خوابگاه ماست در شب هاي پايان سفر
/
سر چو بر بالش گذارم، مي رسد برگوش من
صوت رود و، جيغ جغد و، نعرۀ وحش دگر
/
يادم آيد ازدرختان شکسته روي رود
وزهجوم تند باد و، خشم سيل خاره در
/
مي رسد بانگ گوزن و زوزۀ گرگان پير
در زمستان هاي بي رحم و شب بيداد گر
/
در اتاق چوبي ام بينم به چشمان خيال
بند بازي هاي ميمون را، به روي شاخ تر
/
گوش هوشم بشنود از قيژ قيژ چوب ها
جيک جيک وبق بقو و چهچهه با کر و کر 
/
شيرواني بام وچوبین کف ،چو طبل و تاپ وتاپ
پلکاني پرصدا با هاي و هو با شور وشر
/
شهر تورنتو که باشد ميزبان، مهمان پذير
ازبسي مليت واقوامِ ازهربوم وبر
/
زرد و سرخ و هم سياه و هندي وترک وعرب
جور جورو شکل شکل و گونه گون نوعِ بشر
/
خانه هاي شهر چوبين دارد آهن، لیک کم
بافنِ معماريِ بس استوار و معتبر
/
چوب هايش آمده ازحنگل نزديک ودور
ريشه اش ازخاک مادربوده تا کوه و کمر
/
آيدم برچشم دل بس گلّه های آهوان
مي کند بربرکۀ هرجانب جنگل نظر
/
مي دود سنجاب و راسو بردرختان بلند
آن سوی فوجِ گرازِ تشنه و آسیمه سر
/
مي رود از کوه بالا بس درخت صف زده 
مي دود از کوه پايين سيل هاي حمله ور
/
می رسد برگوشِ هوشم نغمه های زنجره
در شب مهتابي خاموش و ماه ديده ور
/
ديده چشمان درختان، چنگ و دندان وحوش
جُفتکِ زرّافه و جنگ و ستيز شير نر
/
قوت جنگل بوده از خاک و رمیم لاشه ها
لاشه هاي گونه گون از وحش و خلقِ رهگذر
/
صید هاي غافل زخمی به شاخ کرکدن
در کنار دسته دسته وحشیان حیله ور
/
باتنِ آغشتۀ درخون فتاده، زیر برف
عابران کشته و بیرون زده زانها جگر
/
برگ ها و لاشه ها و دست هاو چشم ها
گشته قوتِ ريشه هاي هر درخت معتبر
/
سال ها اين شاخه ها فربه شدند و سر بلند
عمر دوم شان شده صرف حصار و سقف و در
/
عقرب و مار و رطيل وموذيان گونه گون
برده زهرخود درون جسم ها با نيشتر
/
بوده لاي اين درختان بلند و سايه دار
زندگي کردن براي اهل جنگل پر خطر
/
سر نهادن روي بالش در عمارت هاي چوب
مي دهد مرغ تخيل را فراوان بال وپر
/
چون که مي کوبد به پشت در کسی ،یاد آورم
بردرختان تناور دارکوبِ نَقر گر
/
من نمي فهمم چه سودي دارد اين تق تق تتق
گرثمر دارد نمي دانم چه باشد آن ثمر
/
بس درخت جنگلي شد تکه تکه روی هم
تاکه گردد گاهوار و تخت و صندوق عبر
/
دسته بيرق هاي خلق معترض درکوچه ها
گاه باتون وعصا گاهي دليجان سفر
/
گاه گردیده به چادر هاي آپاچي ستون
گاه گردد پايه هاي اصلي سقف کپر
/
باد و توفانی که برخیزد رسد در گوش جان
فش فش ماري که مي پيچد به گرد جانور
/
خانه های شهر باشد از درختانی که شد
گونه گون قربانی برق ارّه و پتک و تبر.

روز دوشنبه ١٢مهرماه١٣٩۵

سوم اکتبر ٢٠١۶ کانادا تورنتو رضا افضلي

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_allمطالبم در فیس بوک

https://telegram.me/Reza_afzali_channel
رضا افضلی
شعرها و نوشته ها