وقتی که تَبلت آمد / رضا افضلی
وقتی که تَبلت آمد
..
.
دنیای ما دگر شد، وقتی که تَبلت آمد
رایانه بی پدر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
قاپید زندگی را، ازکودک و زن و مرد
بس عمرها هدر شد ، وقتی که تَبلت آمد
/
در دست های هرکس، در کوچه و خیابان
همراه و همسفر شد ، وقتی که تَبلت آمد
/
چت می کند شبان و همکار او به گله
بی وحشت از خطر شد، وقتی که تَبلت آمد
/
زارع کنارِ خرمن، شد گرم گفت و گوها
باچت سوار خرشد،وقتی که تَبلت آمد
/
شام و ناهار دایم، یخ زد کنار بستر
صبحانه مختصر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
خواب خوش و فراغت افسانه گشت و شب ها
پیوسته با سحر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
هر چیز جلوه گر شد دردستگاه کوچک
اسباب خیر و شر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
زیر لحاف حتی آید صدای تق تق
احساس در به در شد،وقتی که تَبلت آمد
/
از وایبر گذشت و باتلگرام آدم
از هر کجا خبر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
هم در قطار شهری،هم خودروِ عمومی
مخلوق کور وکر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
در خانه هم نباشد آرامش آدمی را
دولا شد و دمر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
«تبلت به دست» یک دم، ثابت نماند بر جای
گه زیر و گه زبر شد،وقتی که تلبت آمد
/
دیگر مجال صحبت با دیگران نباشد
دیدار بی اثر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
جمع کتاب خوان هم، کم گشت اندک انک
کاین فاجعه بَتَر شد،وقتی که تلبت آمد
رضا افضلی24/6/94
http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_allمطالبم در فیس بوک
...........................................................................................................
..
.
دنیای ما دگر شد، وقتی که تَبلت آمد
رایانه بی پدر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
قاپید زندگی را، ازکودک و زن و مرد
بس عمرها هدر شد ، وقتی که تَبلت آمد
/
در دست های هرکس، در کوچه و خیابان
همراه و همسفر شد ، وقتی که تَبلت آمد
/
چت می کند شبان و همکار او به گله
بی وحشت از خطر شد، وقتی که تَبلت آمد
/
زارع کنارِ خرمن، شد گرم گفت و گوها
باچت سوار خرشد،وقتی که تَبلت آمد
/
شام و ناهار دایم، یخ زد کنار بستر
صبحانه مختصر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
خواب خوش و فراغت افسانه گشت و شب ها
پیوسته با سحر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
هر چیز جلوه گر شد دردستگاه کوچک
اسباب خیر و شر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
زیر لحاف حتی آید صدای تق تق
احساس در به در شد،وقتی که تَبلت آمد
/
از وایبر گذشت و باتلگرام آدم
از هر کجا خبر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
هم در قطار شهری،هم خودروِ عمومی
مخلوق کور وکر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
در خانه هم نباشد آرامش آدمی را
دولا شد و دمر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
«تبلت به دست» یک دم، ثابت نماند بر جای
گه زیر و گه زبر شد،وقتی که تلبت آمد
/
دیگر مجال صحبت با دیگران نباشد
دیدار بی اثر شد،وقتی که تَبلت آمد
/
جمع کتاب خوان هم، کم گشت اندک انک
کاین فاجعه بَتَر شد،وقتی که تلبت آمد
رضا افضلی24/6/94
http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_allمطالبم در فیس بوک
...........................................................................................................
+ نوشته شده در بیست و نهم شهریور ۱۳۹۴ ساعت 10:44 توسط رضا افضلی
|