دلِ صندوق غرق خاطرات است


به نقل از منظومۀ بلند و منتشر نشدۀ(مشهدی های قدیمی) سرودۀ رضا افضلی به سال 1377


دلِ صندوق، غرقِ خاطرات است
چو حنظل تلخ و، شيرين چون نبات است

به ظاهر، چهره اي دارد شكسته
دري قفل و دهاني سخت بسته

بُوَد رنگِ درونش ارغواني
به رنگِ روي مادردر جواني

اگر مادر بزرگ آن را گشايد
بهاري رنگ رنگ از آن برآيد

چو آيد بر سرِ صندوق خودگاه
برون مي آيد از ژرفِ دلش آه

زِژرفِ دَلبُكش جوشد بهاران
نخِ رنگين تر از گل زير باران

دمادم بوي خوش خيزد از آن جا
شكوفد لا به لاي بقچه گل ها

درونِ شيشه، گَردِ قُوتّوها
کند صندوق را پُررنگ و بوها

گهی خيزد، شميمِ موميايي
كنارِ مُهرهاي كربلايي

كنار تذكره،يك كهنه هَميان
بِگويد از سفرهاي فراوان

درون شيشه ا ی«آبِ فرات» است
به لاي شال ها شاخِ نبات است

درخشد دانة تسبيحِ گلگون
به شكلِ دانة گيلاسِ پرخون

ز بقچه سر زند رنگين كمان ها
ز«مُرواري» درآيد كهكشان ها

يلِ مخمل كه باشد نرم وگلدوز
گلي دارد زسرخي آتش افروز

كند مادر، غبار از بقچه ها پاك
به يادِ رفته ها دارد دلي چاك

براو بس روزهاي شاد، رفته
دگر هرچيز، غير از ياد رفته

اگر صندوقِ او ما را كند شاد
دلِ اورا كند سرشارِ فرياد

گذارد گام با قَدِّ كماني
كه جويد ردِّ پايي از جواني


http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم

در تصویر:
صندوق قدیمی باز سازی شده: متعلق به خواهر زاده ام حسین بهرامی
عکس از:علیرضا اعلمی