يدِ بيضا 


يدِ بيضا پديد شد اي مرد 
موي دستت، سفيد شد اي مرد

عيدِامسال را نپيموده 
باز بيني كه عيد شد اي مرد

زين همه آرزو كه در دلِ توست
يأس هم نا اميد شد اي مرد

دركنارِ بهارِ شعر افشان 
هر شبت صبح عيد شد اي مرد

هر غروبي، شفق نوشت به خون
روزِ ديگر شهيد شد اي مرد

صبحِ شادي دميد بار دگر
هر چه ظلمت شديد شد اي مرد

يد بيضاي عمر را بنگر 
موي دستت سفيد شد اي مرد 
 

  رضا افضلی  25/1/81


http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ 
عناوین مطالب وبلاگم