اخوانیه ای که باشنیدن خبر کسالت استاد لاهوتی به امریکا فرستادم
اندیشه لاهوتی
به دوست عزیزم : استاد حسن لاهوتی
 وهمسر نازینش سرکار خانم فاطمه لاهوتی (فریده=فری)
وفرزندان دانشورشان: آقایان رضا و علی و سرکارخانم شیما لاهوتی 


شایقِ نظم تو و نثر شکر بار توام
جذب اندیشة لاهوتی و پندار توام

 دل من رقص کند با قلمِ عاشق تو
مولوی خوانم و، جویندة آثار توام 

نغمه هایت همه از ساز دلت برخیزد
عاشق پنجه و آن زیر و بم تار توام 

 درسرم رقص کند نغمة لاهوتی تو
سال ها شیفتة زخمه و هنجار توام 

هنرِ تو حَسن وخُلقِ تو اَحسَن زهنر
 راغبِ حُسنِ تو  و گرمیِ گفتار توام

قلمت نَحل اگر نیست، بگو از چه سَبب
خوگرِ نو سخنِ نغز و شکر دار توام

کِلکِ تو نقب به دریای گهر ها زده است
عاشقِ توت فشان کلکِ گهر بار توام

عاشق اعظم تو خواجه جلال است و یقین
 کس به من خرده نگیرد که گرفتار توام

مادرت شیر و پدر شهد محبت نوشاند
عجبی نیست که دلبستة رفتار تو ام

به نکو همسر تو  باد فری! کان همه سال
بود همکارم و در بحث چو همکار توام

او بسی صبح زتو نامه و پیغام آورد   
زین سبب با خبر از پایة آثار توام 

 ماهبانوی تو فعّال و، تو خود وقفِ ادب 
شاهد زحمت او، همّت بسیار تو ام 

 یارِ لاهوتیِ بانظم و وفای تو، رساند
روز ها آگهی از رنج شب و  کار توام

 چشم بد دور! اگر تب بدود در تن تو
 نگران تو و غم های پرستار توام

 من که بیمارم و با درد ستیزم همه سال
چند ماهی ست به فکر تنِ تبدار تو ام

هفتخوانی ست سر راهِ بشر، رستمِ عشق!
به امید ظفر و فتح، ز پیکار تو ام 

گلشن آرای رضا و علی و شیمایی
منتظر بهرِ بهارِ خوش و پُربار توام 

یأس را راه مبادا به دلت لاهوتی!
چشم در راه تو و شادیِ سرشار توام

 زود برخیزو به ساز و قلمت روح ببخش!
 باز بنواز و بخوان! کهنه شنیدار تو ام

«ارغنون» ساز شو و گردِ جهان چرخ بزن
من چویاران ادب، تشنة گفتار توام 

گردشی کن به هوای خوشِ زیبایی و نور
به وطن آی که من، عاشقِ دیدار تو ام

 کوک کن ساز،به هر انجمنِ شعر که من 
چون همه منتظرِ نغمه و اشعار توام.

 با ارادت و اخلاص
 رضا افضلی مشهد 30/10/91

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم

......................................................................................................