حرم دارد نشان از روز محشر


به نقل از منظومه ی بلندمنتشر نشده ی (مشهدی های قدیمی)

سروده ی رضا افضلی در سال ۱۳۷۷



حرم دارد نشان از روز محشر

كه عاشورا ست، رستاخيزِ ديگر


بجوشد موج موجِ سوگواران

زصحنِ كهنه مثلِ كشتزاران


جماعت، مثلِ يك درياي پرجوش

فشارد كِشتيِ غم را درآغوش


به دوشِ خلق چرخد «نخلِ» ماتم

كشد صد پهلوان آن را دمادم


به موجِ خلق ها اورا شتاب است 

شناورخانه اي برروي آب است


زهر جمعي به گوش آيد، هياهو

جماعت اشك مي بارد زهرسو


به روي گونه ها غلتنده شبنم 

چكد خاموش، چون بارانِ نم نم


شده قوسِ قُزَح، راياتِ رنگين

زسبز و سرخ وآبي، زرد و نيلين


فتد بي هوش، روي موجِ دستان

سيه پوشي به هردم همچو مستان


به روي دست ها خوابيده مدهوش

زلب ها،خطِّ كف لغزيده تاگوش


قمه بر دستِ مردانِ خروشا ن 

زكاكُل، چشمه هاي سرخ، جوشان


شده چون خارپشتي اسب، از تير

رَوَد دركوچة مردانِ زنجير


دو كفتر روي زين با پاي بسته

زده زُل بر عزا داران خسته


رسد چون سيل، خيلِ سينه زن ها

كبود و سرخ گون، پشت و بدن ها


بپاشدكاه را بركَلّه اش «شير»

كه دارد پيش رو نعشي پر از تير


به روي هر عَلَم تيغه ي علامت

كند تعظيم و گردد، راست قامت


شده روي طبق گهواره جُنبان

به حيرت، كودكي كِزكرده در آن


به هر نوبت يَلي گيرد عَلَم را

گذارد برزمين محكم قدم را


بلرزد برعلم زنگوله و زنگ

شود آواي طبل و پا، هماهنگ


زسويي سيل ها آيد به دريا

زديگر سو برون ريزد به غوغا


شده رايات، بابالِ تپنده

چو يك رنگين كمان،امّاجَهَنده


زبس بارد جما عت دمبدم اشك

بَرَد برگريه هاشان آسمان رشك


كبوتر هم شده گويي پريشان

پَرَد برگنبد و بالاي ايوان



//به چشمِ رهگذر،گنبد هويداست//



حرم باغِ اميدِ مؤمنين است

به راحت، جَنّت روي زمين است


حرم افزون و كم، از دور پيداست

به چشم رهگذر،گنبد هويداست


به هنگامِ گذشتن ازخيابا ن

كند عابر، سلامي سوي ايوان


به سقّا خانه ي (اسمال طلايي) 

دهد گُل،كِشت هاي روشنايي


به خلوتگاه، صدها شمعِ گريان

پديدآورده، يك شامِ غريبان


كند خاموش مردي، شمع ها را

بخشكانَد، گذارِ دمع ها را


فرستد شمع ها را دستِ طَمّاع

براي بار چندم پيش شَمّاع


http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم