استاد محمد قهرمان هشتاد ساله شد
استاد محمد قهرمان هشتاد ساله شد
رضا افضلی
تنت به ناز طبیبان نیاز مند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد(حافظ)
استاد محمد قهرمان شاعر بلند آوازه وادیب برجسته ایران زمین، با فرخندگی به بام هشتاد سالگی رسید.من ازسوی خود و دوستانم در جامعه ی ادبی مشهد، زاد روز خجسته ی ایشان را به شخص استاد و همسر و پسران و سایر اعضای خانواده محترمشان تبریک می گویم.وبا شاد باش به انجمن های ادبی استان خراسان و جوامع ادبی و فرهنگی و هنری ایران، برای «استاد شاعران خراسان» از یگانه دادار بی چون عمر با عزت و همراه با نعمت سلامتی ،آرزو می کنم. دیر زیاد آن بزرگوار خداوند.
استاد محمد قهرمان در روز دهم تیر ماه 1308در تربت حیدریه خراسان متولد شد. تحصیلات خود را در تربت آغاز کرد و درشهر مشهد به آن ادامه داد و سر انجام در تهران با دریافت لیسانس حقوق به پایان رساند. از اوّلِ مهرِ سال 1326در دبيرستان شاه رضا به تحصيل پرداخت و با بهترين دوستِ دورانِ زندگي خود زنده یاد مهدي اخوان ثالث آشنا شد. قهرمان و اخوان با هم روي يك نيمكت و پشتِ يك ميز می نشستند. استاد قهرمان می نویسد: «من و اخوان که در دروس جبر و هندسه و مثلّثات و شيمي و فيزيك از ضعيف هم ضعيف تر بوديم، بيشترِ وقتمان را با خواندنِ شعر و مباحثاتِ ادبي مي گذرانديم. از همان سال پاي ما به محفلِ مرحومِ فرّخ باز شد و توانستيم از محضرِ آن بزرگــوار و مرحومان نصرت، عقيلي، نويد، گلشن آزادي و ساير بزرگان استفاده كنيم». آشنائی قهرمان و اخوان که به دوستی خیلی نزدیک بدل شده بود تا پایان عمر اخوان ادامه داشت.
غزل های استاد محمد قهرمان نزدیک به شیوه صائب و سبک هندی است، او صائب شناسی بزرگ است و از کارشناسان واقعی و بی بدیل سبک هندی به شمار می آید.امروز استاد محمد قهرمان در سرایش اشعار محلی همتا ندارد و در تحشیه و تصحیح دواوین شاعران سبک هندی آثار فراوانی را به چاپ رسانده است. دیوان استاد محمد قهرمان به نام «حاصل عمر» و دوکتاب ازشعرهای محلی ایشان به نام های «دم دربند عشق» و «خدی خدای خودم» انتشار یافته است.
نزدیک نیم قرن ، انجمن ادبی استاد قهرمان پذیرای شاعران و ادیبان و عالمان خراسان و ایران بوده است وشاعران سه - چهار نسل ، ازاین محفل معنوی و پربرکات بهره برده اند:
... مَفخرِ شعرِ خراسان، هرکه باشد این زمان
خوشه ها بُرده به سهمِ خود، زخرمنگاهِ تو
واژه هایش همچو زر باشد، ادیبی کز شعف
بُرده باشد وقتِ خرمن، پاره ای از کاهِ تو
قهرمانا! واژگان در پیشِ تو صف بسته اند
چون که فرمایی، برقصد واژة دلخواهِ تو
پادشاهِ ذوقی! ای شهزاده! بی ترس از زَوال
تا جهان باقی است، مانَد تاجِ فخر و گاهِ تو
هر غزلخواهی که جوید شعرِسبکِ صائبی
در بلندی ها ببیند،خیمه و خَرگاهِ تو
صاحبِ دردا! بزرگا! ای که شعرت شد سِپَر
پیشِ صدها رنجِ پنهان و غمِ جانکاهِ تو
آمدی راهِ جهان را، بی عصا، هشتاد سال
جز به اشعارت ندیده، کس نشان ازآهِ تو
سال ها باش و بمان!وانگه که برداری قدم
دور سازد آن یگانه، رنج را از راه تو.
12/6/87