شعری نیمایی و تازه سروده از: استاد محمد قهرمان شاعر غزلسرای مطرح ایران/ 91/4/10
در امتداد حادثه
( با الهام از پیام عزیزی که تولدم را تبریک گفته بود :)
در امتداد حادثه می رفتیم .
شاید ,
نیروی ناشناخته ای , ما را
می برد .
اما کدام یک ز من و تو
در پیش بود ازان دگری , آیا ؟
وان کس - چه من , چه تو -
چون گام سست کرد , رسیدیم ما به هم .
یکچند اگر هیچ نمی گفتیم
چون شرممان شکست
باران حرف بود که یکریز
می ریخت .
دلها گرفته بود و تمامی نداشت حرف .
***
هم را ندیده سیر ,
آن روزها چو برق گذشتند ...
***
گویم به خود , دریغ !
تکراری اند اگر چه همه روزهای ما ,
تکرار روزهای عزیزی که رفته اند
در وهم نیز نمی گنجد !
***
ای سرو پایدار !
آن قمری ام که عشق تو دارد مرا اسیر .
سر سبز باش و از سر من سایه وا مگیر !
محمد قهرمان 91/4/ 10
+ نوشته شده در بیست و سوم تیر ۱۳۹۱ ساعت 5:40 توسط رضا افضلی
|