*امّید/ رضا افضلی 18/11/64
امّید
به هنرمندِ صميمي سعيد شريفي
خاك بي قوتم، ولي امّيدِ باران با من است
شاخة خشكم، ولي شوقِ بهاران با من است
چون شبِ یلدایی و سرماي سوزان بگذرد
صبح فردا، آفتابِ نورباران با من است
اين زمين،درپنجة من همچوگوي كوچكي است
تا كه دستِ مهربان و گرمِ ياران با من است
تا به آن سوي جهان، با دست ها پل مي زنم
تا كه دستِ بي شمار و بي شماران با من است
در شكوفه غرق خواهد شد درختم، عاقبت
زان كه روحِ زندگي بخشِ بهاران با من است
خون برقصد در رگانم با سرودِ آرزو
رقصِ سرخ و پيچ و تابِ لاله زاران با من است
بوي شادي، لطفِ شبنم، رقصِ آرامِ نسيم
شوقِ گنجشكان و شورِ آبشاران با من است
در دلم طاووسِ رنگينِ هزاران آرزوست
جلوة رنگين كمانِ بعدِ باران با من است
رضا افضلی 18/11/64
استاد محمد قهرمان شاعر بزرگ و ادیب برجسته ی ایران غزل این بنده را جواب گفتند و درصفحات 196-197 کتاب شعر «حاصل عمر» خود به چاپ رساندند:
تاک بی برگ
تاک بی برگم، ولی جوش بهاران با من است
روی حرفِ مطرب تر دست باران با من است
آسمان خاطرم گر تیره گردد از ملال
ریزش اشکی چو رگبار بهاران با من است
در بهاران شیشه را بر طاق نسیان می نهم
بی شراب تلخ، شور باده خواران با من است
پای در گل از تن خاکی اگر دورم چه باک
از دل روشن، صفای چشمه ساران بامن است
سبزه دست افشان شود هرجا که بی خود بگذرم
نغمة شور آفرین جویباران با من است
چون کمر،گردِ عزیزان گشتنم بی وجه نیست
رشتة گلدسته ام، پیوندِ یاران با من است
می پرد چشمم به امّید پیامی، عمر هاست
شوق برجا ماندة امّید واران با من است
چون کلیدِ فالگوش افتاده ام در زیر پا
خوب یا بد، روی حرفِ رهگذاران با من است
در خمار خواب اگر افتم سحر، عیبم مکن
نشئه ی بیداریِ شب زنده داران با من است
چون درخت پیر دارم آرزوهای جوان
در زمستان، روح سرسبز بهاران با من است
این جواب آن غزل باشد که گوید « افضلی»1
«جلوة رنگین کمانِ بعدِ باران با من است»
1-دوست شاعر و همکار چندین ساله ام در کتابخانه ی دانشکده ی ادبیات،آقای رضا افضلی