دمِ دروازة پايين خيابان

به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة (مشهدی های قدیمی)
 سرودة رضا افضلی در سال ۱۳۷۷


 به عصرِجمعه خلق آيد شتابان
دمِ دروازة پايين خيابان

دمِ دروازه، باشد جای مشهور
رسد جمعيّت از نزديك و از دور

جَهانَد آن يكي ميمون ز چَنبر
پَرَد ميمون ازين سو ،سوي ديگر

يكي چرخد به ميدان، مار بردوش
خمانَد مار را، از گوش تا گوش

كند بر جُملة ماران اميري
بگيرد مارها را با دليري

يكي باشد به حالِ«پرده خواني»
زند فريادها با ناتواني

به روي پرده، نقّاشي كشيده
سوار و اسب و دستانِ بريده
 
به یاد و سوک «عباسِ عَلَمدار»
شده هرديده اي گريان و خون بار

به حلقِ«پرده خوان» چرخدسرودي
كند گاهي قيام و گه قعودي

براي رفعِ انواعِ بلاها
فروشد تك به تك گاه از «دعاها»

كه خواهد شد به بازوبندِ چرمي
علاجِ «چشم زخم» و«سرد و گرمي»

به گردِ قوچ هاي شاخ برشاخ
برآيد آفرين و «نُچ نُچ» و «آخ»

خروسان درقفس ها چون اسيران
به جنگ يك دگر مانند شيران

درِهردو قفس چون بازگردد
نبردِ تن به تن آغازگردد

به روي هم شودچنگالشان تيز
ببارد از هوا برفِ پرِ ريز

گروهي بي صدا برگردِ آنان
زحيرت، جُملگي چون بي زبانان

به دروازة پايين خيابان، دروازة ته خيابان هم گفته می شد.

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم

دم دروازة پایین خیابان/ از:منظومة (مشهدی های قدیمی)/رضا افضلی