(چو مي آيد نسيمِ ماهِ اسفند)
به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة(مشهدی های قدیمی)
سرودة رضا افضلی در سال ۱۳۷۷
   
زنِ خانه به حدِّ جان فشاني
بكوشد موقعِ خانه تكاني

چو مي آيد نسيمِ ماهِ اسفند
تلاشِ او شود از شوق،صدچند

كند هرغُرفه را خالي زاسباب
بپاشد بركف و دربندها آب

بروبدخانه را از سُرمة خاك
كند هرچيز را، ازگردهاپاك

كنارِحوض دارد پرده شويي
بشويد جامه هارا با نكويي

نماند هيچ ديگرظرفِ ناشور
زهرچيزي پليدي راکنددور

كشدگرطفل،جيغي كودكانه
صدا پيچد،به خاليگاهِ خانه

شود هر شيشه اي شفّاف و برّاق
شود جارو«در» و «سقف» و «رف» و «طاق»

شود صندوق و گنجه باز و رُفته
شود پاك از غباران نهفته

دَود از صُبح تاشب،دختر و زن
كه گيرد خاك را،ازسيخ و سوزن

براي نونُمايي در هر همه چيز
دهد تغيير جاي گنجه و ميز

بشويد حوض را هم آخرِماه
 كندپُر از زلالِ تازة چاه

درونش افكند رقصنده ماهي
كه باشد شاديِ دل را گواهي

رودگرمابه خانم نصف روزه
فتد خياط هم آخر به كوزه
 
به گوش آيد صداي شوق مردم
به شادي مي شود هر غُصّه اي گم

اجاق از شعله ها گردد مُنَوّر
زنان دارند رخت تازه در بر

دود هر زن به روي چهره اش خون
كنار ديگ و آتش هاي گلگون

پلو در ديگ شادي مي كشد دم
كه گردد موقعِ تحويل كم كم

بُوَد ماهي خوراكِ گاهگاهي
ولي واجب شود هر عيد،ماهي
 
پلو باشد کنون همراه رشته
شود ته ديگ ،گه خشك و برشته

خورد هرکس چواز ته ديگ، بي حرف
شب جشن عروسي، آيدش برف...


زن خانه به حد جانفشانی/بکوشد موقع خانه تکانی/ازمنظومة(مشهدی های قدیمی) رضا افضلی