نهد از فقر طفلش را سرِ راه/به نقل از منظومه ی بلندمنتشر نشده ی (مشهدی های قدیمی)از رضا افضلی
//نهد از فقر طفلش را سرِ راه//
به نقل از منظومه ی بلندمنتشر نشده ی (مشهدی های قدیمی)
سروده ی رضا افضلی در سال ۱۳۷۷
نهد از فقر طفلش را سرِ راه
شود مادر نهان پشت كمين گاه
بَرَد سوي دهان نوزاد،انگشت
به قُنداقَش به خود پيچان زندپُشت
سگي قُنداقَه اش را مي كشد بو
ـ بميرم گوي ـ مادر مي كَنَد مو
به پنهان مادرك گريان و دلخون
به او دارد نظر با حالِ محزون
جَوَد مادر به دندان ها لبان را
چو بيند در سبد آن بي زبان را
شود ازگوشة چشمش شكوفا
غمِ ديرينه و امروز و فردا
شود رخساره اش از اشك ها گرم
به مرگِ خويش راضي گردد از شرم
يكي گيرد چو كودك را در آغوش
گريزد مادرِگريانِ خاموش
به قلبش مي كشد آتش زبانه
كه ده طفلِ دگر دارد به خانه
زصبحِ زود تا شب با تقلّا
كند نخ ازكلافِ روز وشب وا
زَنَك زندانيِ بندِ معاش است
براي نانِ فردا درتلاش است ...
عکس تزئینی برای منظومه ی بلندمنتشر نشده ی (مشهدی های قدیمی)از رضا افضلی
+ نوشته شده در ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 7:43 توسط رضا افضلی
|