انجمن ادبی قهرمان /بخش سیزدهم/ رضا افضلی
انجمن ادبی قهرمان/ بخش سیزدهم
باري، بعد از گذشت 25 سال انجمن ادبي قهرمانِ ما به خوانِ نهم رسيد. استاد به خاطر ازدواج فرزندِ بزرگش مهندس روزبه قهرمان، خانة قبلي را كه سرشار از خاطرات بود فروخت و در خيابانِ وكيل آباد شمارة پانزده ، خانه اي دوطبقه خريداري كرد و در آن تغييراتي داد. طبقة پايين آن خانة جنوبي را در اختيارِ پسرِ تازه دامادش گذاشت و بزرگ ترين اتاق طبقة دومِ منزل خود را كه پنجره هايش به خيابان باز مي شود، به محلِّ برگزاري انجمن در سه شنبه ها اختصاص داد.
جلساتِ هفتگي انجمنِ قهرمان در فضايي وسيع تر، شكلي تازه تر به خود گرفت. اگر چه مسيرِ خانۀ جديدِ آقای قهرمان براي بعضي ها دور شده بود، اما آقاي صاحبكار بيشتر به علّتِ مشغلۀ جديد خود در مؤسّسة عاشورا و ادارة ارشاد بود كه كمتر مي توانست به طورِ مرتّبِ در جلساتِ منزلِ جدیدِ جنابِ قهرمان شركت كند. خواندنِ شاهنامه كه از چند سال پيش در خانة قبلي آقای قهرمان شروع شده بود، مدّتي هم در اين منزل ادامه يافت. هنوز هم در جلساتِ عصر سه شنبه از دوستانِ از دست رفتة انجمنِ قهرمان: (قدسي، خدیو، محدّث، اخوان، گلچين معاني، دكتر فاطمي، كمال) و شاعر زنده یاد صاحبكار به مناسبت هاي مختلف ياد مي شود.
بعد از ازدواجِ آقا«روزبه» و تولّد «غزل»، آقای محمّد قهرمان همة دوستانِ انجمن را يك روز براي تجديد ديدار و صرف ناهار به منزل جديد خود دعوت فرمود. به جز سه چهار نفري، همه آمده بودند و هاشم جوادزاده، از شاعران و اديبان حاضر عكس گرفت.
در اين خانه تحولاتي بسيار در زندگي آقای قهرمان و خانواده اش پديد آمد. در همين خانه بود كه«غزل» نوة استاد محمّدقهرمان ديده به جهان گشود. روزبه قهرمان به علّت علاقه و مطالعة فراوانِ تاريخ، در رشتة فرهنگ و تمدّن مللِ اسلامي فوق ليسانس گرفت. وي در بورسي دوماهه براي گذراندن دوره اي علمي و مربوط به ناشنوايان در كشور ژاپن اقامت كرد. او بعد از گذراندنِ اين دوره، براي پيمودنِ پلّه هاي بعدي ترقّي به همراهِ همسر و دختركش غزل به كشورِ كانادا سفر كرد. وی ظاهرا تا گرفتنِ دكتراي خود در آنجا ماندگار خواهد بود.
پسرِ ديگرِ استاد، آقاي محمّدرضا قهرمان كه مهرباني و ادب پدر و مادر را باهم دارد، ليسانس مديريت بازرگاني گرفت، ولی هنوز کاری مطابقِ میل خود نیافته است.
خود استاد محمّد قهرمان سال ها بود روزانه يك و نيم پاكت سيگار مي كشيد. قبل از انقلاب مدّتي براي تنوّع به كشيدنِ پيپ مشغول شد. هفت پيپ داشت كه هركدام را در يك روز هفته روشن مي كرد تا هميشه از پيپ خشك استفاده كند. وي در وسطِ دو پيپ گاهي سيگار هم دود مي كرد. به هر حال قهرمان به معني واقعي سيگاري بود.
آقای قهرمان چند بار می خواسته است سیگار را ترک کند و به پیشنهادِ همسرش به هنگامِ میل به کشیدنِ سیگار شکلات می مکیده است. به زودی متوجّه شده است که مکیدن شوکولات و دود کردن سیگار مانعه الجمع نیست. بنابراین نه تنها سیگار را ترک نکرده بلکه تا مدّتی موقع کشیدن سیگار به مکیدنِ شکلات نیز می پرداخته است.
آقای قهرمان به طور شگفت انگیزی، بعد از سالهای دراز آمُخته به سیگار بودن، در پیِ يك جراحي كوچك در اوایل شهریور 76، به ناگهان و براي هميشه از كشيدن سيگار دست برداشت. خبر تركِ سيگارِ وی براي تماميِ خویشان و دوستان او، بسیار مسرت بخش بود.
در سال1382نیز مانند سال های پیش به خاطر ورود دكتر شفيعي كدكني در منزلِ قهرمان نشستي ويژه تشكيل شد. اگر عكس هاي يادگاري شاعران در منزل ایشان را در كنار هم بچينيم از تصاوير شاعرانِ كلاسيك گوي و نوپرداز درمي يابيم كه انجمن قهرمان همواره سنّت و مدرنيته را در كنار هم نشانده است.
خبر درگذشتِ یداللهِ قرایی در بیستم بهمن و فقدان عماد خراسانی در بیست و هفتم بهمن سال هشتاد و دو محمّد قهرمان را دچار اندوه کرد. در غمِ دوستان از دست رفته ملول بود که برادر بزرگش، دکتر حسین قهرمان استاد بازنشستۀ دانشکده پزشکی در تاریخ دهم تیرماه سال هشتاد و سه، دار فانی را وداع گفت و او را به سوک نشاند. دکتر حسین قهرمان کمی طبع شعر داشت. او در بسیاری از جلساتِ سه شنبۀ منزل قهرمان شرکت می کرد. شرح زندگی و شش بیت از سروده های حسین قهرمان در حرف «ق» صد سال شعر خراسان نقل شده است.
روزِ چهارم شهریور1383 هم برای سالگشت درگذشت اخوان بر مزار وی گرد آمدیم... دنباله دارد رضا افضلی
تصویرمراسم خودجوش چهارم شهریور ۱۳۸۹
بیستمین سالگرد در گذشت اخوان ثالث/مشهد/آرامگاه فردوسی