انجمن ادبی قهرمان/بخش سوم

...شاعرانِ ديگر نيز گاه به علّت مطالعه و سال ها حضور در انجمن هاي ادبي، بويژه در منزلِ قهرمان اندك اندك كارشناسِ شعر شده و اصولِ نقدِ سنّتي آن را به تدریج آموخته اند. آنان هم هرجا لازم باشد تجربه هاي خود را براي جوان ترها بازگو مي كنند. اظهار نظر نهايي دربارة قصايد به عهدة كمال است. همان طور كه درکتاب پاژ شمارۀ 9 ویژه کمال نوشته ام، وی دژبان كهنسالِ سبك خراساني است. او قصيده سرايي تواناست و دواوين شاعران قصيده سرا را با حوصله خوانده است.   

      علي باقرزاده(بقا) داراي حافظه اي قوي است و در يادآوري زندگي شاعران و تاريخ ادبيّات و در سرايش شعر و نظم به ويژه در قالب قطعه يد طولايي دارد.

      از قالبِ شعري مثنوي گرفته تا دوبيتي و رباعي، از ترجيع بند گرفته تا تركيب بند و مسمّط، از شعر نو نيمايي گرفته تا منثور و اصول نقد ادبي جديد، در منزل قهرمان صاحب نظراني دارد. استاداني چون دكتر شفيعي كدكني و دكتر ضياءالدّين سجّادي خاقاني شناس مشهور هر وقت به مشهد مي آيند در جلساتِ آقای قهرمان شركت مي كنند. دكتر عليرضا مجتهدزاده یکی دو سالی تقريباً هرهفته در منزل قهرمان حاضر مي شود و به قولِ  خودش هميشه «اَوّلُ مَنْ وَرَدْ»است. او گرچه تأليفات اندک شماری دارد اما به خاطرِداشتن حافظه اي قوي، بسياري از اشعارِ عربي و فارسي را از بر است.  

      تقريباً همة اعضاي ثابتِ انجمن، سيگار مي كشند. خودِ قهرمان، كمال، قدسي، صاحبكار، بي گناه، برزگر، عظيمي و... سال ها گمان مي كردم علی باقرزاده سيگاري نيست. در سفر شمال ديدم كه او هم تفنّني سيگارمي كشد. هر شاعري چند بار سيگار را ترك كرده و بار ديگر به آن روي آورده است. اين بازي هنوز ادامه دارد. بندة نگارنده نيز گاهی درين بازي شركت دارم. دستور پزشك و حتّي سكتة قلبي زورش به اين شاعرانِ سيگاردوست نمي رسد. مثلاً كمال و پس از او صاحبكار بعد از سكته كم كم كشيدن سيگار را شروع كردند. برخي از شعردوستان و نيمه شاعران و بعضي دانشمندان و کتابشناسان نيز در جلسات منزل قهرمان شركت مي كنند. آقای دكتر اسدالله آزاد كه با آقاي حسن لاهوتي به منزل قهرمان مي آمد اكنون اكثر هفته ها در جلسة قهرمان شركت مي كند. او بعد از عملِ جراحيِ «قلب باز» دوباره سيگار كشيدن را آغاز كرد. از دكتر آزاد پرسيدم استاد! سيگاركشيدن براي شما ضرري ندارد؟ وي جواب داد: من قلبم را از رو لوله كشي كرده ام تا بتوانم سيگار بكشم.                 

      اگر اوّلِ وقت به انجمنِ قهرمان برسي، مجال بيشتري براي گفت و گوهاي دوستانه و احوال پرسي وجود دارد. پس از نيم ساعتي كه سيگارها كشيده و چاي ها نوشيده شد، دورِ شعرخواني شروع مي شود. قهرمان كه به قول دكتر غلامحسین يوسفي «سر سلسلة انجمن و شمعِ جمع است» در حالي كه ته سيگارش را در زیر سیگاری می فشارد،شعرخواني را با گفتن في المثل «آقاي عرفانيان شعري بخوانيد!» شروع مي كند. معمولاً اين شعرخواني حلقة بيضي وارِ انجمن را به  مديريّت آقاي قهرمان دور مي زند تا به نفر آخر برسد. ممكن است كه برخي اعضاي انجمن شعري تازه براي خواندن نداشته باشند و عذر بخواهند. گاهي امكان دارد شعرِ آنان تكراري باشد و از خواندنِ آن امتناع كنند. در اين صورت كمال مي گويد «بخوان آقاجان! كي يادشه؟» گاهي به شوخي گفته مي شود هر شعري را كه مدّتي از خواندش گذشته باشد دوباره مي شود خواند، و مدت آن را از6 ماه تا دوسال ذكر مي كنند.

      آخرين شاعري كه در انجمن، شعر مي خواند خودِ محمّد قهرمان است. اگر غزل تازه اي نداشته باشد، از خواندن شعر سر باز مي زند. گاهي به خواهش نو آمده اي يكي دوتا از غزل هاي قبلی اش را مي خواند و از آن ها كه شنيده اند عذر مي خواهد. طبعِ قهرمان بعد از مدّت ها سكوت به ناگاه مثلِ چاه آرتِزِیَن فوران مي كند. گاهي در ظرفِ مدّتي كوتاه محمّد قهرمان نزديك بيست و اندي و گاهی تا چهل غزل مي سرايد.

      گاه که قهرمان به دور از قلم و کاغذ بوده و به کاری در منزل از جمله آب دادن باغچه یا عوض کردنِ خاک گلدان یا دوش گرفتن، مشغول بوده و شعر به سراغش می آمده است، همسرش را صدا می کرده و از وی می خواسته است که بیت یا ابیات الهام شده را برای پرهیز از فراموشی یادداشت کند.

      قهرمان دقّت نظر شگفت انگيزي دارد. خطاي فنّی يك شعر را كه گاهی ديگران متوجّه نمي شوند به سرعت درك مي كند. گيرنده هايي قوي و حسّاس دارد. به قول خودش گوشش ميزان است... ادامه دارد رضا افضلی