زنده یاد غلامرضا صدیق شاعر و استاد زبان انگلیسی
گذشتِ عمربه من داد پند نیکوئی
که ای به خواب فرو مانده! وقت کارگذشت
خوشی اگر چه ندیدیم، بازخرسندیم
به ما هرآن چه بدی کرد روزگار،گذشت
غلامرضا صدیق
دیگر اکنون خبردرگذشت غلامرضا صديق غریب ،شاعر پیش کسوت خراسانی و استاد دیرینه ی زبان انگلیسی دانشگاه ها و تربیت معلم خراسان را همه اهل ادب و فرهنگ شنیده اند. و همه می دانند که پیکر او راس ساعت ۹و نیم فردا صبح (سه شنبه 15/2/1388) از خانه اش (خیابان کوهسنگی ۱۴)به سمت حرم مطهر و بعد به سوی گورستان سرایندگان خراسان واقع درمحوطه ی بیرونی آرامگاه فردوسی تشییع خواهد شد.
زنده یاد غلامرضا صديق غريب که بیشتر به (غلامرضا صدیق) شهرت دارد از شاعران خراسان است و برخی از سروده هایش در کتاب های «شعر امروز خراسان» و « صد سال شعر خراسان» و برخی از نشریات آمده است. از آثار مستقل صدیق می توان به «اخوانيهاي از مهدي اخوان ثالث و غلامرضا صديق» و کتاب تازه انتشار یافته او به نام «آبشار طلا» اشاره كرد.
غلامرضا صدیق از اعضای انجمن های ادبی خراسان است. وی از دوستان قدیم شاعران بزرگ خراسانی، ازجمله اخوان ثالث به شمار می رود ،که نامش را در آثار اخوان می بینیم. احمد شهنا دوست دیگر اخوان ثالث و صدیق می گوید:« با استاد محمد قهرمان عزیز و بزرگوار دوستی من پس از عماد می رسد و با غلامرضا صدیق بیش از 55سال است که دوستی دارم.» «آشنایی من با مرحوم استاد محمود فرخ بسیار قدیمی است.»
استاد احمد شهنا از آقایان علی باقرزاده (بقا) و محمد حبیب اللهی یاد می کند و می افزاید: بعد از عماد خراسانی و اخوان ثالث قدیم ترین دوستانِ من غلامرضا صدیق است. شهنا در اخوانیه ای که خطاب به صدیق دارد می گوید:
پس از عماد و امید آن دو یارِ دیرینم
توئی قدیم ترین دوستان من صدیق!
با عرض تسلیت به همسر و فرزندان آن زنده یاد و خانواده ی بزرگ فرهنگی خراسان، یکی ازغزل های او را که پیش از سال 1342سروده شده است می خوانیم.
آبشار طلا
گفته بودی بعدازاین کوته نخواهم کرد، مورا
بازهم کوتاه کردی گیسوان مشکبورا
آبشاری از طلا: جاریست بر دوشت زمویت
رشته ی جان من است این از چه کوته کردی اورا
«خلق را تقلیدشان بر باد داد» آخر ترا هم
ای دوصد لعنت به تقلیدی که ریزد آبرو را
یاوه گو را مشت محکم بردهان بایست کوبید
آری آری بازباید کرد مشت یاوه گو را
سینه را کردم تهی از کینه سرشار از محبت
هرکه اورا دوست دارد، دوست می دارم من او را
تند خویی می کند بامن مه نا مهربانم
از خدا خواهم ملایم تر کند آن تند خو را
آرزو دارم که دیگر زلف خود کوته نسازی
ماهرویا! از در رحمت برآر این آرزو را
پند من بشنو! مکن کوتاه موی خویشتن را
بوسه یی زان لب بده کوتاه کن این گفتگو را.
(نقل شده از شعر امروز خراسان/ گردآورندگان: م.آزرم/ م.سرشک/ مشهد/ توس /چاپ1342/ صص186- 187)