تاثير«ساموئل بكت»بر«نزار قباني» و« فروغ فرخ زاد»
رضا افضلي
ساموئل بكت ايرلندي (۱۳ آوریل ۱۹۰۶ - ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹) يكي از بزرگترين نويسندگان قرن حاضر است كه به خاطر نمايشنامه هايش بويژه «در انتظار گودو» شهرت بسياري يافته است. بكت كه جايزه نوبل در ابيات را از آن خود كرده بر روي نويسندگان وشاعران بي شماري تاثير گذاشته و حتي رد پاي نمايشنامه در انتظار گودو در شعر شاعران شرقي نيز يافت مي شود.
نزار قباني شاعر معاصر سوريه(زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸ شعر در انتظار گودو خود را با الهام از نمايشنامة نويسندة ايرلندي ساموئل بكت سروده ودر آن انتظارِدراز مردم عرب را به خوبي تصوير كرده است. فروغِ فرخ زاد(۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) نيز در شعرِ مشهور «كسي كه مانند هيچكس نيست»انتظاررا مطرح كرده است.
سالها پيش به هنگام ترجمة اشعار نزار قباني باتامل در مشتركات شعرنزار وفروغ بين شعر آن دو شباهت هايي ديدم كه باعث پديد آمدن اين گفتار شد.
انتظار در شعر و ادبيات و مذهب سابقة ديرينه اي دارد. اما گمان مي كنم فروغ فرخ زاد در سرايش شعر خود نظري به نمايشنامه بِكِت داشته ويا ترجمة شعر نزار قباني را در زماني كه در خارج از كشوربه سر مي برده خوانده بوده است.
شعر در انتظار گودو نزار قباني ازنوعِ شعرِ حُرّعربي (= نيمايي) است. اين شعر در زبان اصلي، مثل شعرهاي نيمايي فروغ و شا ملو و اخوان ثا لث وزن و قافيه دارد وچنين آغاز مي شود:
ننتظر القطار
ننتظر القطار
ننتظر المسافرالخفي كالا قدار
يخرج من عبائه السنين 1
كه ترجمه آن چنين است:
در انتظار آن قطاريم
در انتظار آن قطاريم
در انتظار آن مسافر ناديدني
كه چون تقدير
از رداي سال ها بيرون مي آيد.... 2
اما شعر فروغ شعري منثور است و با اشعار كتاب تولدي ديگر هماهنگي ندارد. فروغ در شعرش گاه با بي ريايي يك دختر بچه وگا هي با سادگي ودرعين حال پختگي يك زن كامل سخن مي گويد. او آمدن كسي را مژده مي دهد كه مثل هيچ كس نيست. فروغ اصطلاحاتي را به كار مي برد كه زنانه است و بر زبان زنان ودختران جاري مي شود :
من خواب ديده ام كه كسي مي آيد۳
من خواب يك ستارة قرمز ديده ام
و كور شوم
اگر دروغ بگويم/ص357
واز برادر سيد جواد هم
كه رفته است
و رخت پاسباني پوشيده نمي ترسد/357
و مي تواند
تمام حرف هاي سخت كلاس سوم را
با چشم هاي بسته بخواند
و اما نزار قباني در بخشي ازشعر«در انتظار گودو» مسافر ناديدني مورد انتظارش را چنين تصويرمي كند:
مي گويند :
شيشه را مي جود
و چون هندوان
روي آتش راه مي رود
وزغال را به الماس بدل مي كند
فروغ در لحظة سرايش اين شعر در نهايت سادگي وبي ريايي آرزوهاي كودكانة خودرا چنين بيان مي كند:
و من چقدردلم مي خواهد
كه روي چارچرخه ي يحيي ميان هندوانه ها و خربزه ها بنشينم
و دور ميدان محمّديه بچرخم
آخ
چقدر دور ميدان چرخيدن خوب است
چقدر روي پشت بام خوابيدن خوب است
چقدر باغ ملي رفتن خوب است
.....
فروغ در برخي از بخش هاي شعرش، لحنِ سخن انتقام جويانة دختر بچه هايي را دارد كه هنگام دعوا ها ي دخترانه در نزاع كودكان رايج است :
و من چقدر دلم مي خواهد
كه گيس دختر سيد جواد را بكشم
………
در فرهنگ تلميحات شعر نو در بارة سيد جواد (ص273 )آمده است: «احتمال دارد كه چنين شخصي، وجود خارجي نداشته باشد وسمبلي با شد براي هر خورده ثروتمندي كه به زير دستان خودستم مي كند. به هر حال سيد جواد مغازه اي داشته و داراي فرزندي دختربوده است برادرش پاسبان بوده است خانه داشته همة اتاق هايش را به اجاره داده است.»
فروغ با آوردن توصيفي روشن، وجودِ مردان بي كار را به خوانندگان القا مي كند:
ومن چقدر مي خواهم
كه يحيي
يك چارچرخه داشته باشد
ولي نزار قباني شاعر عرب سوري كه با غم مردم عرب بويژه اندوه فلسطينيان آشناست درشعرخودآشكارا از محروميت و گراني وكمبود اعراب چنين مي گويد:
عريضه هايي كه در بارة محروميت و كمبود و گراني /و كمبود دارو/باخود داشتيم /همراهان سلطان/ازما ربوده اند…
فروغ فرخزاد كه از اعتقادات عامّه بهره دارد مي گويد:
و پلك چشمم مي پرد
و كفش هايم جفت مي شوند
آب پاشي و جاروكردن و به طور كلي، خانه تكاني براي ورود مهمانا ن در فرهنگ ايراني امري رايج است:
آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد/ رک:گزيدة غزل هاي شمس
ولي كسي كه مثل هيچ كس نيست گويا ازدر پشت بام وارد خانه خواهد شد :
من پله هاي پشت بام را جارو كرده ام
و شيشه هاي پنجره را شسته ام/359
آمدن كسي كه مثل هيچكس نيست در اين شعر سروده شده در سال1345,شب انقلاب آينده را هم مي تواندتداعي كند:
كسي كه از آسمان توپخانه در شب آتش بازي مي آيد
نزار قباني مي گويد:
نه خدا سوي ما مي آيد
نه نامه رسان
از سال بيست تا سال هفتاد
در انتظار پادشاهي مبارك نشسته ايم
همة شاهان به هم شباهت دارند
وسلطان قديم همانند سلطان جديد است.
توصيف فروغ فرخ زاد حذف حكومت هزار فا ميل را مي خوا هد. منظور او از اين تصوير رسا شاه و دار و دستة اوست كه بر جمعيت بيست مليوني ملت ايران حكم مي راندند:
ومي تواند حتي هزار را
بي آن كه كم بياورد از روي بيست مليون بردارد
با حفظ رنگ اقليم و اوضاع و احوال فرهنگي ايرا ن ِ سال هاي سرايش شعر، فقر،عدم بهداشت و آموزش و عدالت ومساوات در شعر فروغ به بهترين صورت تصوير مي شود:
و صورتش
ازصورت امام زمان هم روشن تراست
….
و سفره را مي اندازد
ونان را قسمت مي كند
وپپسي را قسمت مي كند
و باغ ملي را قسمت مي كند
و شربت سياه سرفه را قسمت مي كند
وروز اسم نويسي را قسمت مي كند
و نمرة مريضخانه را قسمت مي كند
وسينماي فردين را قسمت مي كند
و رخت هاي دختر سيد جواد را قسمت مي كند
و هرچه را باد كرده باشد قسمت مي كند
وسهم مارا هم مي دهد
من خواب ديده ام…
قباني هم بااين تصوير ها به فقر مردم اشاره مي كند و در قسمتي از شعر در انتظار گودو می گويد:
و نور چهره اش
چشمها را خيره مي كند
………
او
گندم را
روغن را
و آرد را
بار بار
به خانه هاي ما
خواهد آورد
چاپ چهارم شعر نزار در سال 1973 صورت گرفته است. شعر فروغ در تابستان سال1345سروده شده است .بنا براين با توجه به تصريح سال هفتاد( ميلادي) در متن شعر در انتظار گودو نزارقباني ، شعر فروغ بعد از شعر نزار سروده شده است.
در شعر فروغ ضمن توصيف سمبوليك، كشتار ها و جنايات روزگار پهلوي دوم با ايهام دركلمه كشتارگاه به طور ضمني دعوت به قيام و انقلاب وجود دارد. مي دانيم كه پدر فروغ سرهنگ بوده است:
چرا من اين همه كوچك هستم
كه در خيابان ها گم مي شوم
چرا پدر كه اين همه كوچك نيست
ودر خيابان ها هم گم نمي شود
كاري نمي كند كه،آن كسي كه به خواب من آمده است،روز آمدنش را جلو بيندازد
……
ومردم محله ي كشتارگاه
كه خاك باغچه شان هم خونيست
وتخت كفش هاشان هم خونيست
چرا كاري نمي كنند
چرا كاري نمي كنند
در صورتي كه نزار قباني گويي از نيروها وتلاش هاي مردمي مايوس شده آن ها را نديده گرفته و زوال جباران را فقط از گودو( = خدا )آرزمي كند:
هيچ كس نيست /كه بتواند بگويد:/«خدايا»/احدي نيست كه بتواند حتي به دستشويي برود/بيا گودو/ومارا از ستم و ستمكاران /رهايي بخش/واز ابوجهل و ابوسفيان /خلاصمان كن/ما مثل گوسفنددر ايستگاه تاريخ زنداني هستيم/… بيا اي گودو /اشكمان را بخشكان/و انسان هارا از چنگال انسان ها نجات بده…
نزار قباني در قسمت پاياني شعر در انتظار گودو از انتظار بيش از حد و مردمي خوبي سخن مي گويدكه در رؤيا هاشان سنگ هارا مي جوند:
بيا اي گودو
پاهامان از انتظار
چوب شده است
وپوست چهر ه مان
چون تكه اي از اشياي موزه
رودخانه ها مان
بخار شده اند
كوه هاي ما
هجرت كرده اند
درياها خشكيده اند
وعمرما
عمري ندارد
بيا اي گودو
سرزمين ما
نمي خواهد كه باران ها به ديدارش بيايند
نمي خواهد كه درختان در خاك ما رشد كنند
بيا
زنان هم آبستن نمي شوند
و گاوها
شير نمي دهند
نزارقباني در برابر گودواز مليون ها كودك نام مي برد ومردم خوب را پيش او شفيع قرار مي دهد:
اگر به خاطر ما نمي آيي
به خاطر ميليون ها كودك بيا
به خاطر مردم خوب
كه همواره در روياهاشان
سنگ هارا
مي جوند
و«معلقات دهگانه » را
وروز نامه هاي كهنه را
و خبر نامه هارا.
نشانه هاي آشكار مذهبي در شعر فروغ وجود دارد .اما كسي كه صورتش ازصورت امام زمان هم روشن تر باشد نمي تواند كسي غير از خودخدا باشد مخصوصا كه مادر فروغ اورا سر نمازخويش اي قاضي القضات و اي حاجت الحاجات مي خواند.
و اسمش آن چنان كه مادر
در اول نماز ودر آخر نماز صدايش مي كند
يا قاضي القضات است
يا حاجت الحاجات است
....
ومي تواند كاري كند كه لامپ «الله»
كه سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روي آسمان مسجد مفتاحيان
روشن شود
آخ…
چقدر روشني خوب است
چقدر روشني خوب است…
وقتي در قراين شعر نزار قباني دقت مي شود، نزار قباني در انتظار گودو است نه كس ديگر:
بي همانند و يگانه و قهار است
او در سال هاي فرمانروائي اش
مارا به بهشتي خواهد برد
كه جوي هايي در فرودست آن جريان
دارد
كه قسمت اخير شعر به آية شريفة «جنات تجري من تحتها الانهار» اشاره دارد
نشانه هاي ديني شعر نزار قباني رنگ ويژة ا قليمي خود را دارد وتلميحات آن به آيات قرآن آشكار است.گاه نزار قباني در بارة آن مسافر ناديدني چنين مي گويد:
از بدر بيرون مي آيد
از يرموك
از حطين
از شمشير صلاح الدين
...
تاكيد مي كنند از اولياي خداي بزر گ است
….
فروغ آمدن كسي كه مثل هيچكس نيست را قطعي و غير قابل جلوگيري مي داند و مي گويد :
كسي مي آيد
كسي مي آيد
كسي كه در دلش با ما ست
در نفسش با ماست
كسي كه آمدنش را
نمي شود گرفت و به زندان انداخت
ولي نزار قباني كه تنها راه چاره را آمدن گودو مي داند از همه كس قطع اميد كرده و
نوميدانه مي گويد:
راديوي دولت
بااره مارا مي برد
توجه كنيد!
توجه كنيد!
شايد قطار
پنجاه روزتاخير كند
شايد قطار
پنجاه سال تاخير كند
،،،،،،،
ران هايمان از نشستن بسيار
به چرك نشست
انديشه هايمان در سر، به چرك نشست
وگوشتِ پشت ما
جزئي از ديوار شد
مارا بيست هزار بار زير شيون باد و باران
آوردند
اتوبوس ها را براي انتقال ما
كرايه كردندو
جا ها را تقسيم
وچون ميمونها
رقصمان آموختند
ويادمان دادند
چگونه ني بنوازيم
وتمرينمان دادند
كه چون سكان شكاري
چگونه پشت خم كنيم
براي آينده اي
پر از وحشت و راز
به هر حال «انتظار» چيزي است كه هم در نمايشنامه بكت و هم در شعر نزار قباني وهم شعر فروغ فرخ زاد آمده است .انتظار امر تازه اي نبوده تا كسي آن را ازديگري تقليد كند.انتظار شعر نزار به یقین تحت تاثیر کتاب بکت بوده است و منتظر شعر نزار گاه چهره زمینی دارد.با آن که گاه از اولیای خداي بزرگ معرفي مي شود در جايي بدون شك كسي جز خدانيست. شعر نزار كه بعد از شكست اعراب در جنگ با اسرائيل سروده شده كاملا سياسي است.
شعر فروغ نيز يك شعر مردمي است ودر عين سياسي بودن مذهبي نيز هست ومضمون اصلي آن انتظار است. در شعر فروغ هم گاه خواننده از خود مي پرسد كه پس اين كيست كه:
مثل هيچ كس نيست ,مثل,پدر نيست,مثل انسي نيست,مثل يحيي نيست مثل مادر نيست و مثل آن كسي است كه بايد باشد.خواننده شعر هنوز دارد به امام زمان مي انديشد كه به اين مصراع مي رسد:وصورتش ا زصورت امام زمان هم روشنتر است.
خواننده شعر فروغ با قرينه اخير در مي يا بد كه شخصيت مورد انتظار شعر فروغ كسي به غيرخدانيست.(گودودر بكت و نزار قباني) بدان گونه كه نمايشنامة بكت و شعر قباني در بارةانتظار بي پايان سخن مي گويند:«به راستی گودو کیست؟خداست؟اما توضیحی داده نمی شود و سر رشته بر هیچ کس پدیدار نیست.»
یادداشت ها:
1- لا /نزار قبانی، بانتظار غودو/65
2- خاوران/106
3تا 9- جاودانه فروغ فرخ زاد/356 به بعد
10- خاوران/109
11- جاودانه فروغ فرخ زاد/356
12- گزیدۀ غزلیات شمس/111
13و14- جاودانه فروغ فرخ زاد/359
15- خاوران/107
16- جاودانه فروغ/359
17- جاودانه فروغ/107
18- جاودانه فروغ فرخ زاد
19- خاوران/108
20- خاوران/109
21- همان
22- جاودانه فروغ
23- خاوران/106
24- همان
25- جاودانه فروغ/
26- خاوران
27- تاریخ ادبیات جهان2/1144
منابع و مآخذ:
اسماعیلی، امیر(و ابوالقاسم صدارت): جاودانه فروغ فرخ زاد، تهران، مرجان، چاپ دوم،1347.
تراویک، باکنر: تاریخ ادبیات جهان، ترجمۀ عربعلی رضائی، تهران، فرزان، جلد دوم،1373.
قبانی، نزار: لا، بیروت، منشوراتِ نزار قبانی، الطبعه الرابعه،1973.
قبانی، نزار: در انتظار گودو، ترجمۀ رضا افضلی، مشهد، خاوران، شمارۀ3و4،1369.
مقاله سال ها پیش نوشته وبه تاریخ 21/4/82 تايپ شد.
نخست به صورت (گفت و گوی خبرگزاری ایسنا با رضا افضلی) در ایسنا انتشار یافت.
برای دیدن منابع و مآخذ و متن شعر تازی (بانتظار غودو) آدرس پایین را کلیک فرمایید:
شعر درانتظارگودو/نزارقبانی/مترجم:رضاافضلی