درگذشت سیروس طاهباز/سال77
درگذشت سیروس طاهباز/ سال77
رضا افضلی
یکی از کسانی که درشهریور سال ۱۳۶۹ برای تشییع جنازۀ مهدی اخوان ثالث، به مشهد آمده بود، سیروس طاهباز بود. من از سال ها پیش با آثار سیروس طاهباز آشنا بودم. درحال و هوای سوکواری اخوان، شاعر برجسته ی ایران(آشنایی نزدیک با دوست اخوان ثالث خالی از تسکین نبود. من به اتفاقِ طاهباز در کنار جمعیت پراکنده، بادریغ و درد گوراخوان را بعد ازتدفین ترک کردیم و فرصتی کوتاه ولی مغتنم پیش آمد که تا بیرون آرامگاه فردوسی قدم زنان با هم گفتگو کنیم.
سیروس، قد بلند و قوی هیکل بود. ریشی انبوه داشت و بیشتر در خودش فرو رفته بود. بیش از این عکس های سیروس را با ریش تراشیده دیده بودم. دیدن او با ریش انبوه بر خلاف انتظارم بود. سال ها پیش کتاب «دیدار و شناخت م امید» او را با شوق و شور خوانده بودم. مجلۀ آرش او نشریه ای خوب بود. کتابی نیز دربارۀ یوش زادگاه نیما از او دیده بودم واسم او در کتاب های مربوط به شعر معاصر مرتب به چشم می خورد.
سیروس می گفت در کانون فکری کودکان و نوجوانان کار می کند. او پذیرفت که من ترجمۀ داستان الغزال الاحمر نوشتۀ فیصل الحجلی را برای او به تهران بفرستم. ولی من نتوانستم و بعدا در مشهد به چاپ آهوی ارغوانی برای کودکان پرداختم.
در ساعت 35/7 روز چهارشنبه 26/12/77 از رادیو بی بی سی شنیدم که سیروس طاهباز پژوهشگر ایرانی دیشب به علت سکته مغزی در گذشت (یعنی 25/12/77). گویندۀ آن رادیو گفت او به هنگامی که در جشن چارشنبه سوری در خانۀ یکی از اقوام خود بود دچار سکتۀ مغزی شد. سنِ او به هنگام مرگ 59 سال ذکر شد.
برای من خبرمرگ دوست اخوان تأسف انگیز بود. به یاد دیدار کوتاه با او افتادم.غروب روز تدفین اخوان ثالث در منزل آقای قهرمان جمع شده بودیم. طاهبازنیزتا آخر شب آن جا بود و برای خواب با چند تن دیگر به منزل یکی از دوستان شاعر، «آرمین» رفت.زیرا که آن شب در منزل استاد قهرمان جا برای همۀ جمعیت عزادار نبود. منزل بزرگ آرمین خالی بود. عده ای از رفقای اخوان از جمله حسن پستا، و ........شب را در آن جا گذراندند.
کار بزرگ سیروس طاهباز نشر مجموعۀ آثار نیمایوشیج بود. نیما وصیت کرده بود که بعد از مرگ، آثارش را دکتر محمد معین چاپ کند. که او نتوانسته بود.
داریوش آشوری، که دربارۀ مرگ طاهباز سخن می گفت زندگی نامۀ کوتاه سیروس طاهباز را بدین گونه بازگو کرد: «سیروس طاهباز دانشجوی پزشکی بود و من حقوق می خواندم. با او دوست بودم او به علت علاقه به ادبیات، پزشکی را رها کرد. من و او عضو سوسیالیست های وابسته به جبهۀ ملی بودیم که زیر نظر خلیل ملکی بود».
آشوری گفت که طاهباز دوبار به علت فعالیت های سیاسی به زندان افتاد. او خدمات ادبی سیروس را یادآور شد و گفت اثر ارزشمند و کار بزرگ وی انتشار آثار نیما بوده است.
نیما گفته بود اگر دکتر معین سر باز زد کار انتشار اشعارش را سه تن یعنی جلال آل احمد، ابراهیم گلستان و... به عهده بگیرند. ولی آن سه تن هم نتوانستند این کار را بکنند.
بالاخره سیروس طاهباز این مسوولیت را قبول کرد و توانست کار را به انجام برساند. سیروس از قلم به دستان خستگی ناپذیر بود.
وحیدعیدگاه طرقبه ای / کتاب «کهن دیارا» 