بی خاصیّت و بی بو/رضا افضلی

ابیاتِ
بی خاصیّت
و بی بو
...
..
.
بی رسالت شعر سازان، تازگی نو جو شدند
ناظم ابیات بی خاصیّت و بی بو شدند
/
یاوه بافان زمان، با ادعای شاعری
پا زده بر هر تعهد، بی هدف،بی سو شدند
/
جلوه دارد نظمشان مانند رنگین شِرشِره
همچو طفل هفت ساله محوِ رنگ او شدند
/
غیر بی بویی نمی یابد مشام از گفتِ شان 
خود برین باور، که بُستان های رنگ و بو شدند
/
«شعر»، شهری را به آتش می کشد با شورِ خویش
غافل اینان زان قیامت پیشۀ جادو شدند
/
روز و شب سازندۀ گُل دسته های کاغذین
تشنۀ تأیید کم دانان «به به گو» شدند
/
در گلستانی که عطر مشک آهو گُم شود
غافلان در فکر حذف عطر، از «شب بو»شدند
/
در میان باغ قمصر کاغذین گل ساختند 
کف زنان، خوش به حراج و گرمِ های و هوشدند
/
درغیاب شعر و شور و شادی و خورشید شوق
کِرم شبتابی چو آمد واصفِ سو سو شدند
/
در هزاران شهر و دِه خون سیاوش ها روان
مدح گوی کاوس و سودابۀ بد خو شدند
/
شعرِ هستی می خرامد مثل آهو جای جای
بی حساب «عین» اهل بکری «موضو» شدند
/
فقر و فحشا کرده غوغا زیر پل های جهان
عاشقان ساده دل، گم در پُلِ ابرو شدند
/
باچنین گفتاربی حاصل،به سوهانِ خشن
عمرکاهِ عاشقانِ گوگل و یا هو شدند
/
نخبه های ما به جای جُستنِ راه نجات
بهرِ خون آشامی «خود آگهی» زالو شدند
/
از همه اسرار تن گفتند و چون عصر حجر
با سر افتادند و گم در ظلمت گیسو شدند
/
رضا افضلی، جمعه 22/3/94

12/8/1391http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک
.......................................................................

به خاطراست مرا/ رضا افضلی

به خاطراست مرا
..
.
به خاطراست مرا، مادرم که بیماری
به گُرگرفته رخانت، شبیهِ گلناری
/
گرفته لرزه تنت را چو تاک در توفان 
زدرد و رنج و محن خسته و گرانباری
/
مرا که سُرفه کنم اندکی، تو باآن حال
در آن حرارت و تب بر سرم پرستاری
/
چگونه باورم آید که خفته ای به زمین
که زنده ای وکنارم هنوزبیداری
/
یکی دو عطسه نکرده، دَوی به جانب من
به چشم خیس و غمین در نظر پدیداری
/
دوخواهرم که دگرمادران فرزندند
ز شادی و غمشان روز و شب خبرداری
/
به وقت میوۀ شیرین، چو می رسی ازدر
همیشه با سبدِ مزّه های بسیاری
/
در آن زمان که رسد، بامدادِ چادر و توت
به خانه آیی و با توت تر شکر باری
/
گرفته کودکیِ من، شمیمِ توتستان 
به قصه های شبانه درخت گفتاری
/
به باغ کودکی ام شهدِ زندگی بارد
زکندوی لب پر خنده ات عسلباری
/
تورنتو/
سه شنبه هفتم اردی بهشت 1395 و26آوریل 2016
/
تصویر: مادر بزرگ مادری ام(زنده یاد کبری کیانی طلائی) که من و دوخواهرم را بعد از مرگ مادر جوانم در دامانش پرورید و من و شعرهایم تا همیشه مدیون او خواهیم بود.
مشهد/ روی ایوان خانه قدیمی اش/1347

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک
..........................................................................

 کبری کیانی طلایی مادر بزرگ مادری رضا افضلی

 
 

طُرفه نگین/ رضا افضلی

طُرفه نگین
...
..
غافل مشو از شعر و غزلواژه تراشي
بس شعر بماند به جهان و تو نباشي
/
زیبا
سخن طرفه کند سيرجهان را

زودا که نويسند بران چامه حواشی 
/
نقش رخ محبوبه و لبخندِ ملیحش
در شعر شود ثبت، نه در مخمل و کاشي
/
جان پود شود درغزلِ شاعر عاشق
گل خار شود در سخنِ ناظم ناشي
/
هر واژه چو بذراست و بسی خوشه برآرد
برکت دهدت گر که کنون دانه بپاشي
/
ماند به جهان عشق و، زمین کو همه عشق است
وان شعر که عشق است همه متن و حواشی
/
دریاب زمان را که همین زان تو باشد
سودت نرساند دو جهان، چون تو نباشی
/
چون چشم ببندی، دگرت نیست مجالی
زان لحظه زمان می بردت سوی تلاشی
/
سهم تو زهستی فقط این طُرفه نگین است
حيف است که نامي به نگينت نتراشي

رضا افضلی
تورنتو/سه شنبه هفتم اردی بهشت 1395 و26آوریل 2016

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک

 

چشم اندازم خيابان دراز يانگ/ رضا افضلی


چشم اندازم خيابان دراز يانگ1
به دو پسرنازنینم: 
محمد و روزبه و خانواده های عزیزشان که میزبان من و همسرم در کانادا هستند.

..
روی اسبِ بالداری برسرِابرتخیل می کنم پرواز
تا نخستین قرن های دور 
تا همان آغاز
بر بلندی ها، 
می شوم نظاره گربر تازش اقوام «اینکا»ها2
یا مبارزهای «چیمو»ها و«نا واهو» و آپاچی2
که به سانِ کاروانی از پرِو بال عقاب تیز پروازند
با نقاب روی چشم و چهرِ قیرین وعقابی شکل
تک تک و باهم
با صدای طبل و طبلک ها
نیزه شان در تیردان ودوش
روی اسبان گرم هو هویند و آوازند
روی دشتِ سبز و باز پیش رو پیوسته گسترده
سوی ناپیدا شتابانند
/
گاه آرامش
کودکان ودستۀ زن ها
روی سرها نیمتاج پَر،به شکلِ نیم خورشیدی
یا درونِ چادر و یا اسب
در پناه جمعِ مردانند 
/
در اتاقم،روز ها، شب ها
محواین درهم خیالاتم
مات این سامان
بی خبر ازسیرِساعاتم
تودۀ «هندی شمرده»3، زرد جلدانی به شهرت سرخ 
بومی این سرزمین پیر
با توتم4 هایش به شکل گرگ و خرس وهرچه حیوان است
می کند هردم ملاقاتم 
/
آن سوی این پنجره غوغاست
دررگانِ شهرِآرامش
زندگي بی وقفه ای جاري ست
چشم اندازم خيابان دراز يانگ
این خیابانی که روز و شب
دایما در حال هشیاری ست
/
جلوۀ رنگین کمانِ هرچه فرهنگی در او پیداست
جا به جا فرهنگِ هند و چین و ترک و تازی و فرهنگ ایرانی
هر کجای این خیابان جنب و جوش و شوق انسانی
هر محل شهری به دیگر نام5
زاوّلش تا خط پایانی

در کنار تختخوابم شاهدم دایم
بي درنگِ لحظه ای حتی
ازمیان سیلِ خودرو های رنگارنگ
کاروان پر شتاب عمر انسان را 
خيل خودروها دمادم سوي نامعلوم می رانند
خیل انسان ها
لحظه ای از پا نمی مانند
مي روند و باز مي آيند
رفت و آمد، رفتن عمر است
رفتن پيوسته و از پا نيفتادن
رفتن و رفتن
/
این خیابان، خون دنیارا 
می رساند تا به دهلیزِعمیقِ قلب آمریکا
جا به جای این خیابان گاه و گه پیداست
بس هیاهوی نمایش ها و بازی ها و جادوهای رنگارنگ
در سکوت و نغمه و آهنگ
/
از زمانی دور
سرزمين بکرِحاصلخيز نامکشوف
با زمستان های سرد وبرفبار و زمهریرو یخ
با بهارانی تن و هم دامن او مخمل گلدار
با فراوان دشت ها و چشمه ها و دره های شادِ دلبازش
در هجوم باد و برف و ابر باران بار
رزمگاه بومیان، با گونه گون بیگانگان بوده ست
تاختگاه اسب هاي قوم «ناواهو» و «مایا» یا که «آپاچي»2
به ضد زوربیگانه

درکنار فوج مردانی همه بیدار
بامثلث های چادر های گرد هم
رقص هاي نيزه داران دورِ آتش ها
با صداي هو هوي پرشور سرخانی که روی سر
تاج پر دارند
هریکی شان مهره های استخوان مانند و مخروطی
جابه جا برگردن و گرد کمر دارند
یا به روی چهره و بازو و سینه،با فراوان رنگ
نقشِ نونو جانور دارند
/
این خیابان روی دشت قرن های پیش خوابیده ست
روی آن دشتی که خشماگین
بارها با حّکمی از «گاو نشسته» اسب تازانده6
یا به امرِ «ابر سرخ» و «اسب دیوانه»6
نیزه ها پرانده از اسب بلندِ خود
بر سر و روی مهاجم در دفاع از سرزمین و جنگل و خانه
/
این خیابان ساخته برروی آن دشت است
دشت بی آرام
رهگذار صد هزاران اسب تازنده
زیررگبارو تگرگ و تق تق سم ها
لیک اکنون خامش و تسلیم
گشته دایم چرخمالِ بیشماران چرخ چرخنده
/
این خیابان که به قولی مهد آزادی ست
رقصگاه دایم شادی ست
می رسد راهش
تا به قلب «هارلِم»7 و موسيقي خاصِ «هيوز» 7و شعر هاي او
مردم آزاده می دانند
شعرهای ناب «لنگستن»7،
نعره و فریاد انبوهِ سیاهان را
با صدای تُندرین خود به هرسویی درین عالم رها کرده ست
ساز و طبل و رپ رپِ تاریک جلدان و سیه روزان 
هرسوی عالم صدا کرده ست7
/
اين خيابان را اگر چون ني بپنداريم
بر سر هر بند آن باشد گره جای نمايش ها و جادوها
جست و خیز رقص ها درقوس میدان ها
جلوۀ گيسو فشاني بانسیم عطرها و گردش بوها
چشم ها موها
/
با هزارن کهکشان از خانه و برج وتفرجگاه 
این خیابان درازبی بدل ،باشد
کعبه گردشگرانِ آمده از هر سوي عالم
در ره طولانی اش بینی
خشکی و دریا رسد هردم
مترو و کشتی
رفت و آمد می کند دایم
با مسافرهای تنها و سخنگو در کنار هم.
/
رضا افضلي تورنتو، کانادا ۵شنبه ١۶ اردي بهشت ١٣٩۵پنجم ماه مه سال ٢٠١۶ میلادی8

یاد داشت های روشنگر:

1- خيابان يانگ: (به انگلیسی: Yonge Street) یکی از اصلی ترین و مهم ترین خیابانهای تورنتو و حومه، در اونتاریوی کاناداست. این خیابان که امریکا را به کانادا وصل کرده، قبلاً در کتاب رکوردهای جهان گینس به عنوان درازترین خیابان جهان به طول ۱۸۹۶ کیلومتر ثبت شده بود. همچنین جزو آثار تاریخی ملی کانادا به حساب می‌آید؛ و از ساحل دریاچه اونتاریو تا تاندربی کشیده شده است. ویکی پدیا

2-از قبیله های سرخ پوستان: «اینکا»«چیمو»«نا واهو» آپاچی

3-به بومیان قاره آمریکا سُرخ‌پوست گفته می‌شود که از نژاد زردند ولی پیش‌تر می‌پنداشتند که یک گروه نژادی جداگانه‌اند. کریستوف کلمب پنداشته بود که اینان هندی اند، از این‌رو امروزه در بیشتر زبان‌های اروپایی ایشان را هندی می‌خوانند. گاهی در زبان فارسی هم ایشان را هندی‌های آمریکا می‌خوانند. غلام‌حسین مصاحب در دائرةالمعارف فارسی آنان را «هندی‌شمردگان» (یعنی کسانی که هندی شمرده شده‌اند) می‌خواند. ویکی پدیا

4-توتم: توتم . [ ت ُ ت ِ ] (اِ) این کلمه مأخوذ از زبان قبایل سرخ پوست است و این قبائل ابتدائی ، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله ٔ خود مورد توجه قرار میدهند و آنرا توتم قبیله ٔ خود خوانند. (از لاروس ). رجوع به توتمیسم شود. 
لغت نامه دهخدا

5-خیابان یانگ در ساخت و طراحی تورنتو و اونتاریو نقش اساسی را بازی می‌کند؛ و حتی اولین متروی کانادا نیز در این محل راه‌اندازی شد. خیابان یانگ از نظر توریستی برای تورنتو اهمیت زیادی دارد. زیرا محل اصلی یا نزدیک به محل بسیاری از جذابیت‌های گردشگری مانند تئاتر، مرکز خریدایتون، موزه هاکی، روزنامه تورنتو استار و میدان دونداس کانادا است.

6-جنگجویان سرخ‌پوست کمابیش نامهای برگرفته از خوی‌های جانوران دارند. نامهایی چون «گاو نشسته»، «اسب دیوانه» و «خرس ایستاده» نام‌هایی پرافتخار در تاریخ سرخ‌پوستان هستند

7-جیمز مرکر لنگستون هیوز (به انگلیسی: James Mercer Langston Hughes) (۱ فوریهٔ ۱۹۰۲ جاپلین، میزوری - ۲۲ مهٔ ۱۹۶۷ نیویورک) شاعر، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، داستان‌کوتاه‌نویس، و نوشتارنویس سیاه‌پوست آمریکایی بود. او بیش‌تر به‌دلیل کارش در رنسانس هارلم نامدار است.هیوز و سیاه‌پوستان
اما اصیل‌ترین کوشش وی از میان بردن تعمیم‌های نادرست و برداشت‌های قالبی مربوط به سیاهان بود که نخست از سفیدپوستان نشات می‌گرفت و آنگاه بر زبان سیاه پوستان جاری می‌شد.
تلفیق موسیقی و شعر
یکی از مهم‌ترین شگردهای شعری هیوز به کار گرفتن وزن و آهنگ موسیقی «آمریکایی ـ آفریقایی» است. در بسیاری از اشعارش آهنگ جاز ملایم، جاز تند، جاز ناب و بوگی ووگی احساس می‌شود. در برخی از آن‌ها نیز چند شگرد را درهم آمیخته آوازهای خیابانی و جاز و پاره‌ای از گفتارهای روزمرهٔ مردم را یکجا به کار گرفته‌است. از نه سالگی ـ که نخستین بار جاز ملایم را شنید ـ به ایجاد پیوند میان شعر و موسیقی علاقه‌مند شد. نخستین دفتر شعرش - جاز ملایم خسته که به سال ۱۹۲۵ نشر یافت ـ سرشار از این کوشش است. مایهٔ اصلی این اشعار ترکیبی است نامتجانس از وزن و آهنگ، گرمی و هیجان، زهر خند و اشک. وی در این اشعار کوشیده‌است با کلمات همان حالاتی را بیان کند که خوانندگان جاز ملایم با نوای موسیقی، ایما و اشاره، و حرکات صورت بیان می‌کنند؛ اما جاز ناب، به دلیل آهنگین تر بودن و داشتن امکانات موسیقایی گسترده‌تر برایش جاذبه‌ای بیش از جاز ملایم داشت.ویکی پدیا

8- کانادا (به انگلیسی: Canada) کشوری در شمال قاره آمریکای شمالی است که از ده استان (فدرال) و یازده مرکز اداری و سه قلمرو تشکیل شده‌است. این کشور از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام و از شمال تا اقیانوس منجمد شمالی گسترده است. کانادا با مساحت ۹٫۹۸ میلیون کیلومتر مربع، دومین کشور پهناور جهان از نظر مجموع مساحت و چهارمین کشور پهناور جهان از نظر مساحت خشکی است. مرز مشترک کانادا با ایالات متحده، بلندترین مرز زمینی در جهان است. بخش زیادی از خاک کانادا به دلیل سرمای هوا و نزدیکی به قطب شمال، خالی از سکنه است.[نیازمند منبع] در زبان فارسی، نام کانادا بر اساس تلفظ فرانسوی آن رواج یافته‌است.
حکومت کانادا یک دموکراسی پارلمانی فدرال و یک پادشاهی مشروطه است که در حال حاضر ملکه الیزابت دوم رئیس - کشور - آن است. ساختار حکومت کانادا از پادشاه یا ملکهٔ بریتانیای کبیر، دولت فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولت‌های ایالتی و فرماندار کل که به عنوان نمایندهٔ ملکه الیزابت ایفای نقش می‌کند، تشکیل شده است. رأی دهندگان کانادا و شهروندان نیز در قاعدهٔ این هرم قرار می‌گیرند. این کشور توسط دولت‌های مستقل از هم اداره می‌شود، که در مجموع زیر پوشش دولت فدرال قرار گرفته‌اند.
الیزابت دوم ملکهٔ انگلستان، ملکهٔ کشور کانادا نیز هست و قانون به امضاء و به نام او رسمیت و ضمانت اجرایی پیدا می‌کند.
هرچند کانادا پس از روسیه بزرگترین کشور جهان است، اما جمعیت آن تنها حدود یک پنجم جمعیت روسیه می‌باشد. نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت این کشور در امتداد مرز جنوبی آن، تا فاصله ۲۰۰ کیلومتری آمریکا زندگی می‌کنند. پرجمعیت‌ترین شهرهای کانادا به ترتیب تورنتو، مونترآلو ونکوور می‌باشند.
نزدیکی جغرافیایی این کشور به آمریکا سبب شده تا روابط اقتصادی کانادا و آمریکا بسیار گسترده باشد، به گونه‌ای که آمریکا و کانادا بزرگترین رابطه اقتصادی را در جهان دارند و حجم معاملات این دو کشور با هم از معاملات هر دو کشور دیگری در جهان بیشتر است. با این حال این رابطه اقتصادی قوی، زیان‌هایی هم برای کانادا در پی داشته است. آلودگی ناشی از فعالیت کارخانه‌های آمریکایی در نزدیکی مرز دو کشور یکی از این زیان‌ها است.
کانادا منابع طبیعی فراوانی دارد. آب و هوای آن سرد و در بیشتر نقاط قطبی است. البته آب و هوا در بخش جنوب غربی، جایی که شهر ونکوور در آن قرار دارد، معتدل است. آبشار نیاگارا، پهناورترین آبشار جهان هم در این کشور قرار دارد.
این کشور تا سال ۱۷۱۳ مستعمره فرانسه بود. در این سال انگلیس کنترل آن را در دست گرفت. در قرن نوزدهم کانادا استقلال یافت. این کشور عضو کشورهای همسود (مشترک‌المنافع) است. کنفدراسیون کانادا، زیر تشریفات سلطنت مشروطه مرتبط با پادشاهی متحده اداره می‌شود.
پایتخت سیاسی کانادا شهر اتاوا است، محلی که در آن مجلس فدرال کشور و خانهٔ فرماندار کل قرار دارد. او یک کانادایی است که به صورت تشریفاتی رئیس مملکت است و به عنوان نمایندهٔ ملکه الیزابت دوم در کانادا، مستعمرهٔ سابق بریتانیای کبیر، زندگی می‌کند. فرماندار کل، توسط پادشاه و به توصیهٔ نخست وزیر منصوب می‌شود.
بر پایه آمار ۲۰۰۶ (میلادی)، ۱۳۸٬۰۷۵ فارسی‌زبان در کانادا زندگی می‌کنند/ویکی پدیا

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک
....................................................

 

هنوزايواني هست/رضا افضلی

هنوزايواني هست
...................
...
.
هنوز

كودكان

پُر مي كنند مدرسه هاي دنيا را

وَ پشت ديوار

زنان و مرداني

در انتظارِ زنگِ آخر

ايستاده اند
*

در كوچه هاي دنيا

پيراني بر روي سکّو ها مي نشينند

با خِس خسِ نفس هايشان

وجفت هايي

زير سايه بان

مي ايستند

با كودكاني بابوي شير و

پُرزهاي پيشاني
*

هنوز ايواني هست

تا رهگذري خيس را

پناه دهد.

رضا افضلی 1370

12/8/1391http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگم
https://www.facebook.com/reza.afzali.7/photos_all مطالبم در فیس بوک


....................................................